21الهى مىرسد، ولى اين ظرفيت هنگامى در ساخت انسان و تعالى او مؤثر ميافتد كه شخص سالك، نسبت به تحصيل تقوى و انجام واجبات و ترك گناه به اطمينان رسيده باشد؛ زيرا مرتبه نافله پس از واجب است و بدون تقوى، ورع حاصل نمىشود.
البته به هر تقدير عشق و محبت انسانهاى عارف او را پلهپله از بين انسانها تا فراز آسمانها بالا مىبرد و چون طبق شريفۀ ( بِقَوْمٍ يحِبُّهُمْ وَ يحِبُّونَهُ) محبت دو طرف دارد، خداوند نيز هر يك را به ميزان قدر و منزلتى كه تحصيل كرده و پله و درجهاى كه رفته و به ميزان «قربى» كه حاصل كرده است دوست دارد و اما پيامبرخدا، به جهت آنكه انسان كامل است وكمال و تمام قُرب حق را دارد، با تلقى وحى مستمر، به كمالِ محبت رسيده است و چون محبت دو جانبه است، محبت حق در مورد پيامبر (ص) موجب خلقت عالم شده است؛
«لَوْلاَكَ لَمَا خَلَقْتُ الأَفْلاَك» . 1
ومحبت بنده نسبت به خدا گرايش و ميل نفس به چيزى است كه كمال را در او يافته است؛ به گونهاى كه او را به جانب خود مىكشاند و محبت خدا نسبت به بندهاش خوشنودى و رضاى اوست بر بنده و برداشتن پردۀ حجاب از دل وى. پس اگر بنده بداند كه كمال حقيقى از آنِ خدا است و هرچه كمال در خود و ديگران مىبيند، از اوست و بهسوى اوست يا بهواسطه از اوست، محبوبى جز خدا نخواهد داشت و اين موجب آهنگ اطاعت كردن از او مىشود و رغبت شوق به چيزى كه او را به حق نزديك كند. بنابراين، علامت محبتِ حق اين است كه سالك قصد اطاعت و عبادت او كند و نهايت مجاهدت در پيروى كسى نمايد كه وسيلۀ شناخت خدا گشته؛ يعنى كسى كه عارف به حق و دوستدار اوست و آن كس كه به چنين مقامى رسيده، پيامبرخدا (ص) است و آن كه از او پيروى كند. آرى، پيروى او موجب تقرّب به حق است و با تقرب، محبت به حق حاصل مىشود؛ چنان كه در شريفۀ ( إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى) و در حديث قرب نوافل فرمود:
«وَ إِنَّهُ لَيتَقَرَّبُ إِلَى بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّه» 2و چون پيامبر «حبيب الله» است، هركس مدعى محبت خدا است بايد محبت او را داشته باشد؛ زيرا محبوبِ محبوب، محبوب است و محبت پيامبرخدا به متابعت از سيرت و سنت اوست كه در گفتار و كردار و منش از او پيروى كند و جز از اين راه، دعوى محبتِ خدا درست نيست. 3
و چون «حبيب الله» است، همۀ كارهاى او و دوستى و دشمنياش رنگ خدايى دارد و لذا فرمود: