41بود كه كلمه شمس به صراحت به روز تصريح دارد. وكسى در اين ترديدى ندارد. از اين رومسئله شب تخصصا از موضوع خارج است. ازاين روى اين طائفه روايات فقط بر حرمت استظلال در روز دلالت مى كند.
گروه چهارم امر به اضحاء داشت. اضحاء (روشنائى) ازشئون خورشيداست و ظهور و بروز براى آفتاب دارد. در قرآن مى خوانيم: «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا» . همچنين درروايت عبدالله بن مغيره آمده بود
اما علمت ان الشمس تغرب بذنوب المحرمين. اين عبارت به صراحت به خورشيد وروز اشاره دارد. وشامل شب نمى شود. اين طائفه روايات نيز فقط برحرمت استظلال در روز دلالت مى كند وهيچ اشاره اى به شب ندارد.
گروه سوم، رواياتى است كه برعدم جواز سوار شدن بر قبه وكنيسه يعنى مركب هاى مسقف دلالت داشت. شايد تصور شود كه اطلاق اين طائفه روايات اعم از شب وروز است. چون قبه وسقف همچنان كه انسان را از گرماى آفتاب حفظ مى كند از سرما وباد وباران درشب نيز حفظ مى كند.
ممكن است در مقابل اين شبهه گفته شود كه داشتن سقف وقبه براى حفاظت ازحرارت گرماى خورشيد در روزبوده است. چون اولا ممكن بوده به قرينه روايات ديگر حركت كاروان ها در روز انجام مى گرفته است. ثانيا درمناطق گرم سيرآن سر زمين اقتضاى حركت در شب چنين بوده كه مركب ها بى سقف باشند تا حجاج ازهواى آزاد استفاده كنند. . بنابر اين قدر متيقّن اين طائفه روايات ظهور در استظلال در روز است.
گروه اول وگروه دوم كه برحرمت تظليل و استظلال اشاره داشت. دراينجااين سوال پيش مى آيد: آيا ظل شامل شب نيز مى شود يا نه؟
در مفهوم شناسى ظل گذشت: ظل درلغت به معناى سايه وتاريكى، ضد روشنايى است.
اسْتَظَلَّ اسْتِظْلالاً [ظلّ] بالظلّ: بسوى سايه رفت و در آن نشست.
أَظَلَّ إظْلالاً [ظلّ] اليومُ: روز سايهدار و ابرى شد، - هُ: او را زير سايه خود در آورد، سايه خود را بر او افكند.
تَظَلُّلاً [ظلّ] بالشجرة: در زير سايهى درخت نشست.