11علاوه بر اخبار و احاديث ذكر شده، اخبار ديگرى نيز وجود دارد كه براى مشروعيت ذاتى احرام به آنها مىتوان استناد كرد.
اما ايرادى كه بر روايات فوق مىتوان وارد كرد و بالطبع بر مشروعيت ذاتى احرام، اين است كه اين روايات، هم از نظر سند و هم از نظر دلالت ضعيفاند. از نظر سند ضعيفاند چون بيشتر اين احاديث مرسله هستند. و از جهت دلالت ضعيفاند، چون آنچه در بين مردم متعارف است اين است كه احرام جزئى از حج يا عمره است و به طور ذاتى داراى مشروعيت نيست. علاوه بر اين، بعضى از روايات تصريح دارد كه مشروعيت احرام براى حج و عمره است؛ به طورى كه آن دو (حج و عمره) كامل نمىشود مگر با احرام. 1
در اين خصوص مىتوان استناد كرد به صحيحۀ معاوية بن عمار كه مىگويد: «امام صادق (ع) فرمودند: تماميت حج و عمره به اين است كه محرم شود از. . . .» 2
از همين قبيل است خبر حسنۀ حلبى كه مىگويد: «بر حاجى و معتمر شايسته نيست كه قبل يا بعد از ميقات محرم شود.» 3علاوه بر اينكه مشروعيت احرام براى مناسك قطعى است و لكن مشروعيت ذاتى آن مشكوك است و اصل عدم آن است؛ زيرا عبادات توفيقى بايستى علت معينى از طرف شارع داشته باشد.
اين مسأله كه مىگويد: «نبايد از احرام خارج شد، مگر آنكه مناسك پايان يابد» ، خود دليل بر عدم مشروعيت نفسى (ذاتى) احرام است و به همين دليل صاحب جواهر فرمودهاند: «لكن ادلّهاى كه دلالت مىكند بر عدم حصول احلال (مُحل نشدن از احرام) مگر با اتمام مناسك، كفايت مىكند بر اين كه بگوييم احرام عبادت مستقل نيست؛ زيرا دليلى بر اين ادعا كه «شخص با رسيدن به مكه يا انجام تقصير يا غير اينها از احرام خارج مىشود» وجود ندارد، بلكه ظاهراً ادله برخلاف آن است و ممكن است بعد از تأمل در نصوص (احاديث) ، قطع پيدا شود كه مُحِل شدن از احرام (در غير مصدود) متوقف است بر اتمام مناسك و آن نيست مگر افعال (مناسك) عمره يا حج» . 4
از آنچه گفتيم، به اين نتيجه مىرسيم كه احرام جزئى از افعال عمره و حج است و داراى استقلال ذاتى نيست؛ مانند تكبيرة الاحرام در نماز. 5