52همچنين، وقتى امام (ع) مىفرمايد: «من چنين عملى را دوست ندارم» ، خود بهترين قرينه است بر اين مطلب كه مراد از اين نهى، نهى تحريمى نيست و فقط نهى تنزيهى است. پس، نفى محبوبيت در اينجا نوعى حكم غير لزومى بوده و دلالتى بر حرمت وضعى و يا تكليفى نميكند.
بنابراين، به دلالت جملۀ «مَا أُحِبُّ ذَلِكَ» و «فَلاَ تَفْعَلْهُ» ، طواف پشت مقام ابراهيم در حال اختيار مكروه است ولى در حال اضطرار، به دلالت جملۀ
«إِلاَّ أَنْ لاَ تَجِدَ مِنْهُ بُدّاً» اين كراهت مرتفع مىگردد.
اشكال بر دلالت روايت
روايت دچار تناقض درونى است؛ زيرا از طرفى امام (ع) «نفى حب» فرموده و از طرف ديگر «نفى بأس» نمودهاند. با توجه به اينكه ظاهر نفى حب، دلالت بر حرمت دارد. پس چگونه ممكن است كه در يك روايت امام (ع) فرموده باشند طواف پشت مقام ابراهيم حرام است و از طرف ديگر نيز فرموده باشند طواف پشت مقام جايز است و در انتهاى روايت نيز بار ديگر تأكيد شده كه «فَلاَ تَفْعَلْهُ» !
پاسخ به اين اشكال، با كمى دقت در روايت برطرف مىشود؛ زيرا:
اولا: «نفى حب» ظهور در حرمت ندارد، به خصوص وقتيكه اين نفى حب، توسط امام (ع) باشد. اگر مثلاً مىفرمود: «إنّه غَير مَحبُوبٌ لله» ؛ جاى اين بود كه كسى ادعاى دلالت آن بر حرمت نمايد. اما تعبير مورد بحث در روايت، فقط دلالت بر كراهت دارد.
ثانيا: آنچه عرف از تنافى بين «نفى بأس» و نهى در روايت در مىيابد «مرجوحيت عمل» است؛ زيرا دلالت نهى بر حرمت، دلالتى «ظهورى» است ولى صيغۀ نفى بأس، دلالتى «نصى و صريح» دارد؛ در نتيجه نهى در اينجا را بايد حمل بر مرجوحيت نمود؛ زيرا نص مقدم بر ظهور است.
بنابراين؛ در روايت هيچگونه تناقضى وجود ندارد و مثل اين است كه كسى بگويد:
«لاَ أُحِبُّ هَذَا الفِعلَ لَكِنَّهُ لاَ بَأسَ بِهِ» و يا آنكه بگويد: «لاَ مُشكلة في هَذَا الفعل لكن لا