6«و براى خدا، حج آن خانه، بر عهدۀ مردم است [البته بر] كسى كه بتواند به سوى آن راه يابد و هر كه كفر ورزد، يقيناً خداوند از جهانيان بىنياز است.»
مىتوان گفت: عباداتى كه واجب عينى است، بر سه قسم است:
الف) عبادات يوميه؛ مانند نمازهاى پنجگانه.
ب) عبادات ساليانه؛ مانند روزۀ ماه رمضان، زكات و خمس.8
ج) حج، كه عبادت عمر است.9
در اهميت و عظمت حج همين بس كه حقيقت آن، كوچيدن بندگان به سوى مولا و فرود آمدن آنها در خانۀ پرودرگار توانا و نشستن آنها بر سر سفرۀ ضيافت خداوندگار يكتا و استقرار آنها در حرم امن دادار بىهمتاست.10
از ديدگاه غزالى، بسيار شايسته است كه تحت سه عنوان دربارۀ حج بحث شود:
- فضايل حج، مكه، كعبه و اركان و شرايط وجوب آن.
- اعمال ظاهرى حج، از آغاز سفر تا بازگشت به وطن.
- آداب دقيق و اسرار خفى و اعمال باطن حج.11
آنچه در اينجا مورد بحث ماست، قسم سوم است؛ چرا كه پس از شناختن صورت اعمال حج، بايد توجه كرد كه: « در هر يك از اعمال حج، سرّى است و مقصود از وى عبرتى است و تذكيرى و يا ياد دادن كارى است از كارهاى آخرت.»12
آرى هجرت لازم است، اگر كسى جامۀ مهاجرت پوشد و به سوى خدا و رسول حركت كند و سرانجام بميرد، مزد و پاداشش بر عهدۀ خداى متعال است.13 اين هجرت بر دو قسم است:
«هجرت صورى، كه عبارت است از هجرت به تن، از منزل صورى به سوى كعبه يا مشاهد اوليا، و هجرت معنوى، كه خروج از بيت نفس و منزل دنياست إلى الله وَ رَسُولِهِ و هجرت به سوى رسول و ولى نيز هجرت إلى الله است و مادام كه نفس را تعلقّى به خويش و توجهى به انيت است، مسافر نشده و تا بقاياى انانيت در نظر سالك است و جدران شهر خودى و اذان اعلام خود خواهى مختفى نشده، در حكم حاضر است، نه مسافر و مهاجر» .14
از منظر عرفان امام خمينى در كتاب «جهاد اكبر» :
«تمام صفات وارستۀ انسانى، در انقطاع كامل اِلى الله نهفته است و اگر كسى بدان دست يافت، به سعادت بزرگى نايل شده است، لكن با كوچكترين توجه به دنيا محال است انقطاع إلى الله تحقق يابد.»15
«تمام احكام آسمانى و آيات باهرات الهى و دستورات انبياى عظام و اولياى كرام؛ از جمله حج، بر طبق نقشۀ فطرت و طريقۀ جبلّت بنا نهاده شده و تمام آنها داراى دو مقصد است؛ يكى استقلالى؛ يعنى توجه دادن فطرت به كمال مطلق و شؤون ذاتيه و صفاتيه و افعاليۀ او و ديگرى عرضى و تبعى است؛ يعنى متنفّر ساختن فطرت از دنيا و طبيعت.»16
حقيقت و باطن حج، انسان را از دنيا و طبيعت دور مىكند. از نظر امام خمينى (قدس سره) ، طبيعت «امّ النقائص و الأمراض» است و بسيارى از دعوتهاى قرآنى و مواعظ الهى و نبوى ووَلَوى و طاعات و عبادات، براى رهايى از آن و رسيدن به كمال مطلق است.17