58پس، نور پيامبر (ص) از هاشم به عبد المطّلب و از او به فرزندش عبد الله منتقل گرديد. هنگام تولد عبدالله، نورى از صورتش ساطع شد كه به آسمانها رسيد و از كودكى در پيشانى وى نورانيت عجيبى جلوهگر شد!
عبدالله هر چه به 20 سالگى نزديكتر مىشد، نور وجهش درخشندگى بيشترى مىيافت.24
ازدواج عبداللّه و آمنه
هنگامىكه عبدالله به سن 25 سالگى رسيد، همراه پدر به خواستگارى بانويى رفتند كه بايد آخرين وديعهگاه آن نور الهى باشد و آمنۀ بنت وهب را براى اين ازدواج انتخاب كردند.
پس از ازدواج، نور پيامبر (ص) از پيشانى عبدالله ناپديد شد و در پيشانى آمنه ظهور يافت. اكنون نورانيت اين نور به بالاترين حد رسيده بود؛ چرا كه هنگام ظهور نور محمّدى پس از شش هزار سال انتظار نزديك شده بود.
با انتقال نور پيامبر به آمنه، منادى در آسمانهاى هفتگانه ندا داد: «بشارت دهيد كه مادر احمد حامله گرديد» . اين پيام، در زمين و درياها نيز پخش شد و همۀ موجودات از نزديكى ولادت آن حضرت آگاه شدند. از سوى ديگر، خداوند براى حفظ آمنه و فرزندش، فرشتهاى را بر وى موكّل گردانيد.25
وفات عبداللّه
در مورد وفات عبدالله، پدر بزرگوار پيامبر (ص) ، سه قول گفتهاند:
1. هنوز پيامبر به دنيا نيامده بود كه پدرش عبدالله وفات كرد.
2. پيامبر بيست و دو ماهه بود كه پدرش عبدالله از دنيا رفت.
3. پيامبر هفت ماه داشت كه پدرش فوت كرد.
در اين ميان، به نظر مىرسد كه قول نخست درستتر باشد.
در هر صورت، جريان امر از اين قرار بودكه: وقتى عبدالمطّلب فرزندش عبدالله را براى تجارت خرما به مدينه يا براى بازرگانى به شام فرستاد، هنگام برگشت از شام، در مدينه بيمار شد و در همان جا نزد دايىهاى خود، بنى عدىّ بن نجار بسترى گرديد. پس از آن كه همراهان، او را بهجا گذاشته و راهىِ مكّه شدند، وى در سن 25 يا 28 سالگى درگذشت و در خانۀ نابغه به خاك سپرده شد.26
چگونگى وفات عبدالله را به گونهاى ديگر نيز گفتهاند:
عبدالله بن عبد المطّلب براى رسيدگى به امور نخلستانها كه در مدينه داشتند، بخش مهمى از ايام سال را در اين شهر مىگذراند. او كه از سفر شام مراجعت مىكرد، چند روزى در مدينه توقّف كرد تا امور باغها و مزارع را سامان دهد. ناگاه عارضۀ بيمارى او را از كار انداخت و به سن 25 سالگى در شهر يثرب كه شهر خاندان (بنى نجار) و دايىهاى آن حضرت بود، به خاك سپرده شد.27