612. روايت مكتوب عروه، در پاسخ به پرسش عبدالملك نوشته شده است 1كه از وى دربارۀ «مخرج» 2ابوسفيان، و نه غزوۀ پيامبر (ص) پرسيده بود و اين نشان دهندۀ روحيات امويان است كه بيش از تاريخچ جهاد پيامبر (ص) ، به تاريخ و سير آل ابوسفيان و نياكان اموى خويش علاقهمند بودند.
3. در سرتاسر روايت - كه فقط صدر آن در بالا نقل گرديد - كوشش شده است سران قريش؛ مانند صفوان بن اميه، ربيعۀ بن عتبه و ابوسفيان - اگر نه كاملاً مبرّا از انگيزههاى ستيزهجويانه نسبت به پيامبر و پيروانش - دست كم انسانهاى گريزان از خونريزى و جنگ وانمود شوند و بار عمد مسؤوليت جنگ، كه به شكست فضيحت بار قريش انجاميد، به نام ابوجهل و اولياى دم عمرو بن حضرمى ثبت گردد.
4. مهمتر از همه اينكه، برداشتى كه از روايت عروه و رواياتى از اين دست مىشود، اين است كه گويا پيش از كشته شدن ابن حضرمى، كه در جريان سرى عبدالله بن جحش و يارانش اتفاق افتاد، «وضعيت جنگى» ميان قريش از يك سو و پيامبر و يارانش از سوى ديگر، وجود نداشته است. چنانكه در ادامۀ اين نوشتار توضيح خواهيم داد، صرف نظر از چندين سريه و غزوهاى كه پيش از سريۀ ابن جحش رخ داد، اين برداشت خلاف تصويرى است كه از شواهد ديگر تاريخى و قرآنى به دست مىآيد.
5. بر خلاف آنچه كه در روايت عروه و روايات مانند آن آمده، احتمال درگيرى با سپاه مكيان از ابتداى امر بسيار جدى بوده و اين موضوع از آيات 5 و6 سوره انفال 3كاملاً پيدا است. انفال، سورهاى است كه پس از واقعۀ بدر نازل شده و وضعيت رزمندگان مسلمانى را بيان ميكندكه از جنگ و خطرات آن استقبال نميكردند و از آن ترس و اكراه داشتند. اگر مسلمانان از نظر سلاح و نفرات در