21
تاريخ و رجال
نگاهى تاريخى به تقية مداراتى
فتحى نيا
كسانىكه به سفر معنوى حج مشرّف مىشوند؛ به ويژه روحانيان كاروانها، از تنگنظرى و تعصّب وهابيانى كه امور حاجيان را به دست دارند، به خوبى آگاهاند و به درستى مىدانند كه در چنين وضعيتى، چاره وگريزى نيست جز تقيه و همراهى كردن با آنان در بعضى امور و اعمال. اينجاست كه حاجى به «تقية مداراتى» روى مىآورد و احساس مىكند تقيه از مسائل مهمّى است كه حاجيان با آن در ارتباط اند و بايد در اين مورد آگاهىهايى داشته باشند. از اين رو، نگارنده به تهيۀ اين نوشتار، با محوريت اين موضوع برآمدم، با اين اميد كه هم خود و هم ديگران از آن بهرۀ لازم را ببريم.
ساختار اصلى اين نوشتار بدينگونه سامان يافته است كه ابتدا به بحث تاريخى تقيه مىپردازد و آنگاه نگاهى دارد به موضوع «مشروعيتِ تقية مداراتى» .
شايسته است پيش از پرداختن به بحث نخست (نگاه تاريخى به تقيه) ، تقسيمى كلّى از تقيه را ارائه كنيم تا تصوّرى درست و مناست از موضوع بحث - تقيۀ مداراتى - در ذهن خوانندۀ عزيز شكل بگيرد.
تقيه را مىتوان به «تقية حفظى» و «تقية مداراتى» تقسيم كرد؛1 تقية حفظى2 تقيهاى است كه شخص براى حفظ جان خود ناگزير از آن است و اما تقيۀ مداراتى، حُسن معاشرت، مدارا، جلب مودّت و در نتيجه تحقق وحدت ميان مسلمانان است؛ بدين صورت كه: از يك سو، در شعائر الهى، مانند نماز جماعت و ديگر مظاهر وحدت براى حصولِ وحدتِ كلمه ميان مسلمانها و عدم پراكندگى آنان، به خصوص در برابر كفار و دشمنان، شركت و حضور يكپارچه داشته باشند و از سوى ديگر پيروان مذهب حق مورد تعيير و مذمّت و خوارى قرار نگيرند و با شركت در جماعات، رفع هرگونه اتهام را از خود بنمايند و با الزام به شركت در جماعات و مانند آن، خود را از صف مسلمين جدا نكرده و دچار مخاطره نگردند.»3 و البته بايد توجه داشت كه اين اهداف گاهى به صورت ذاتى و بدون اينكه خوفى بر دين باشد، مورد توجه رهبران و ساير شيعيان قرار مىگيرد و گاهى خوف و ترس بر دين است كه شيعيان و رهبران را به سمت وحدت ميان مسلمانان مىكشاند. اكنون آنچه از تعريف تقيۀ مداراتى مورد نظر ما است، هر دو قسم از اين هدف است.
اگر بخواهيم تفاوت «تقية حفظى» و «تقيۀ مداراتى» را در عبارتى فشرده بيان كنيم، بايد بگوييم در تقيۀ حفظى، شخص تقيه كننده از بيان ديدگاهش ترس دارد و در واقع به عنوان فردى با عقايد ديگران4 به ارتباط با دشمن مىپردازد، در حالىكه در تقيۀ مداراتى انسان از بيان ديدگاه خود نمىترسد بلكه براى ايجاد اتحاد، به ارتباط با ديگران مىپردازد.
نگاهى تاريخى به تقيۀ مداراتى در سيرۀ معصومان:
الف) تقيه مداراتى در دوران رسالت
دوران پيامبر اعظم (ص) دوران وحدت ميان مسلمانان بود؛ چرا كه درآن هنگام هيچيك از عوامل اختلاف وجود نداشت، بنابراين، چيزى به نام «تقيۀ مداراتى» هم ضرورت نمىيافت. البته در تاريخ نبوت، يك مورد يافت مى شود كه شايد بتوان نام آن را «تقيه مداراتى» گذاشت و آن مدارايى بود كه پيامبر خدا با منافقان داشت و در بعضى از موارد كه تنها او از نام آنها آگاه بود، از فاش كردن نامشان در نزد ديگر مسلمانان خوددارى مىكرد و يا تنها با افراد خاص در ميان مىگذاشت؛ چنانچه در مورد آيۀ: «
وَ هَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا »5 مى فرمايد: روايات دلالت مىكند كه گروهى از منافقان قصد داشتند هنگام بازگشت از غزوۀ تبوك پيامبر را از گردنه به داخل درهاى بيندازند و پيامبر وقتى از طريق وحى از اين نقشۀ خصمانۀ آنان آگاهى يافت، با تدابيرى از انجام آن نقشه پيشگيرى كرد6 ولى بعدها با اينكه از نام آنها به خوبى آگاه بود، جز براى گروهى خاص، از بيان نام و معرفى آنها خوددارى كرد. اين را