11* گروهى از على (ع) خواستند كه مرگ را براى آنان توصيف كند، فرمود: چون آدمى بميرد، با يكى از سه چيز مواجه گردد:
الف) بشارت به نعمت جاودانه.
ب) هشدار به عذاب ابدى.
ج) گرفتارى به غم و اندوه و هول و هراس و بلاتكليفى.
در اين ميان، كسى كه دوستدار و پيرو فرامين ما است، به نعمت جاودانه مژده داده مىشود.
* از امام حسن (ع) پرسيدند مرگ ناگهانى چيست؟ فرمود: بزرگترين شادمانى است كه بر مؤمن وارد مىشود؛ زيرا از خانۀ رنج و سختى به خانۀ نعمت هميشگى و جاودانه برده مىشود. 18
* امام سجاد (ع) فرمود: چون كار بر امام حسين (ع) سخت شد، اصحاب وى ديدند كه او برخلاف همهاست؛ زيرا رنگ آنان هنگام سختى كار دگرگون مىگشت وشانههايشان مىلرزيد و دل هايشان سست مىشد.
ليكن پدرم و برخى از يارانش، رنگشان نورانى و درخشان، اندامهايشان استوار و قلبهايشان آرام بود و به يكديگر مىگفتند: ببينيد! از مرگ باكى ندارد و بر روى مرگ مىخندد!
حسين (ع) گفت: شكيبا باشيد اى بزرگ زادگان، مرگ نيست مگر پلى كه شما را از رنج و سختى به باغهاى گشاده و فراخ و نعمت جاودان مىبرد. كيست از شما كه نخواهد از زندان به قصر رود؟ ! و. . .
از پدرم شنيدم كه از پيامبر خدا (ص) روايت كرد:
«أَنَّ الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْكَافِرِ وَ الْمَوْتُ جِسْرُ هَؤُلاَءِ إِلَى جِنَانِهِم وَ. . .» 19
«دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است و مرگ پل آنان (مسلمانان) است براى بهشتشان و پل اينان (كافر) است براى دوزخشان.»
و خير در هر چيزى، متناسب آن چيز است؛ خير و بركت در امور مادى، افزايش مادى است و در امور مجرّد و غير مادى، افزايش معنوى است و مرگ اگر چه در نظر اول امرى عدمى است و در عدم هيچگونه زياده و افزايش قابل تصوّر نيست ليكن در چگونگى حصولآن؛ يعنى گذركردن از اين عالم به عالم ديگر، بركت قابل تصوّر است. گرچه طبق حديث ياد شده، خودِ مرگ حقيقتى دارد كه مىشود براى ورود آن بر انسان، مباركى و ميمنت تقاضا كرد.
طبق تعاليم و آموزههاى دينى، از خداوند مرگ را امرى مبارك و ميمون درخواست مىكنيم و اين، نگاهى زيبا و مثبت به مرگ است. پس گذشته از آن كه مرگ را به عنوان يك واقعيتِ مهم پذيرفتهايم، بايد آن را مبارك، نيكو وخوشآيند نيز تلقى كنيم و مرگ را به منزلۀ ورود ميهمانى بدانيم كه با گامهاى مباركش خير و بركت مىآورد.
امرى مباركِ معنوى استكه زيادت معنوى وفضل و احسان و فيضحق را در پىدارد و بهجهت سختىهاى محاسبه و بازخواستِ بعد از مرگ، دوامِ خير و پايندگى رحمت و استمرار كرم خداوند ضرورى مىنمايد و اين ضرورت هنگامى روشن مىشود كه كسى سختى مرگ را فهم و درك كند و تصوير درستى از آن بيابد.
و اين است سرّ آن كه در برخى روايات آمده است: «تُحْفَةُ الْمُؤْمِنِ الْمَوْتُ» . 20
و در شرح اين حديث گفتهاند: «تحفه» ميوۀ نوبر و تازه به بازار آمده را گويند كه مردم به همديگر هديه مىدهند و گويا پيامبر (ص) مرگ مؤمن را مانند تحفۀ هديه شده به او مىداند؛ زيرا او از فرا رسيدن مرگش شادمان مىشود؛ همچنان كه كافر از پايان زندگيش غمگين مىگردد. چون مؤمن از بند به آزادى در مىآيد و كافر از آزادى به بند كشيده مىشود.
رهايى مؤمن از سختىها و رنجهاى دنيا و رسيدن به خير و نيكىهاى نزد خدا تحقّق نمىيابد مگر با «مرگ» و از اين جهت مرگ براى مؤمن مبارك، خجسته و راحتى و تحفه است.
قد قلت إذ مدحوا الحياة فأسرفوا