30آيتالله هاشمى از او پرسيد: چرا به اين منطقه فدك مىگويند؟
عبدالرحمن جابر: چون پيامبر خدا آن را به حضرت فاطمه بخشيد.
هاشمىرفسنجانى: چرا پيامبر آن را به حضرت فاطمه بخشيد؟
عبدالرحمان جابر: نظر ما اين است كه چون اهالى اين منطقه بدون درگيرى آن را به پيامبر خدا هديه كردند و پيامبر نيز آن را به حضرت فاطمه هديه كردند.
هاشمىرفسنجانى: در اين منطقه چه چيزهايى به نام فاطمه وجود دارد؟
عبدالرحمان جابر: چشمههاى هفتگانۀ فاطمه، مسجد فاطمه، وادى فاطمه، و بساتين (باغستانهاى) فاطمه.
هاشمىرفسنجانى: چرا اسم فدك را عوض كرديد و حائط يعنى ديوار مىگوييد؟
عبدالرحمان جابر: در اين منطقه سه ديوار بلند است كه به صورت حلقه، منطقه را احاطه كرده است. درون ديوارها باغ (بستان) فاطمه نام دارد كه در «معجم البلدان» ياقوت حموى هم ذكر شده است. مسجدى كه الآن ترميم شده، مربوط به زمان پيامبر اسلام بوده كه به مسجد فاطمه معروف است. ما آلجابر هستيم كه قدمتى چند صدساله در منطقه داريم و پيش از دولت سعودى حكمران اينجا بودهايم.
هاشمىرفسنجانى: مساحت كل فدك چقدر است؟
عبدالرحمان جابر: مساحت منطقه فدك 50 در 50 كيلومتر است.
هاشمىرفسنجانى: وضع آب منطقه چگونه است؟
عبدالرحمان جابر: فدك داراى هفت چشمه آب بوده كه به «عيون فاطمه» معروف است كه به دليل اهمال و بىتوجهى به كشاورزى، آب آن كم شده وشايد علت كمى آب حفر چاههاى عميق (آرتزين) در منطقه باشد.
هاشمىرفسنجانى: مىخواهم از آب چشمه فاطمه بخورم.
جابر و ديگر همراهان، وى را منع كرده، گفتند: آقاى هاشمى! اين كار را نكنيد، چون نمىدانيم وضع آب چگونه است.
هاشمى در حالىكه قطرات اشك چشمانش با چشمۀ فاطمه مخلوط شده بود، گفت: آيا بىسعادتى و حيف نيست كه انسان تا اينجا بيايد و از چشمۀ فاطمه سيراب نشود؟ !
اين جمله باعث شد كه قطرات اشكِ چشمان همراهان نيز در چشمه بريزد.
ديدار رييس مجلس خبرگان به «فدك» كه در 20 خرداد ماه جارى انجام شد، براى مسؤولان عربستانى كه وى را همراهى مىكردند نيز بسيار جالب بود و تازگى داشت؛ بهطورىكه در بازگشت به مدينه ضمن تشكر از ايشان كه با اين اقدام موجب شدند آنها نيز براى اولين بار قدم به فدك بگذارند، گفتند: ما تاكنون از چنين مسائلى مطلع نبوديم و آنچه در فدك ديديم و شنيديم براى خود ما نيز تازگى داشت!
گفتنى است، فدك منطقهاى است در شمال شرق مدينه كه ملك شخصى پيامبر گرامى اسلام بوده و آن حضرت آن را به حضرت فاطمه زهرا3 بخشيدند.
اينجا همان مكانى است كه بعد از رحلت پيامبر خدا، غصب شد و عثمان آن را به مروانبنحكم داد و او فدك را به دو فرزند خود عبدالملك و عبدالعزيز هبه كرد.
عمربنعبدالعزيز كه از خلفاى بنىاميه از شاخۀ مروانى بود، وقتى به حكومت رسيد فدك را به فرزندان حضرت زهرا برگرداند ولى يزيدبنعبدالملك وقتى به حكومت رسيد آن را پس گرفت. تا دوران خلافت سفاح در دست بنىمروان بود تا اينكه سفاح آن را به حسنبنعلى8 برگرداند تا ميان اولاد حضرت زهرا تقسيم كند ولى منصور دوانيقى آن را از آنها گرفت.
بار ديگر مهدى، فرزند منصور، فدك را به اولاد فاطمۀ زهرا برگرداند؛ اما موسىالهادى آن را از آنها پس گرفت و همچنان در دست بنىعباس بود تا اينكه مأمون بار ديگر آن را به اولاد حضرت زهرا برگرداند و سرانجام متوكّل عباسى فدك را از آنها پس گرفت.
با اين تاريخچۀ پرفراز و فرود و پس از آنكه در هزار سال گذشته سرنوشت فدك در هالهاى از ابهام فرو برده شد، اين منطقۀ مهم به حال خود رها شد و تحوّلات زيادى را پشت سر گذاشت تا اينكه در قرن اخير به دليل ديوارهاى مستحكمى كه به طول شش كيلومتر در شش