17در كتب و منابع لغت نيز، چنانكه علاّمه مرتضى زبيدى گفته، در شرح واژۀ «صفا» اينگونه آمده است:
«صفا» ؛ يكى از مشاعر مكه (شرّفهاالله تعالى) است. كوهى كوچك به صورت دماغهاى از كوه ابوقبيس. آيۀ شريفۀ
إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ. . . دربارۀ همين كوه است. بر فراز اين كوه، خانهاى وسيع بنا شده است. مؤلف با همين كلمه كتابش را به پايان برده است.3
«مروه» ( \ بهاء، درخشندگى) ؛ كوهى است در مكه كه نام آن همراه با كوه صفا برده مىشود. خداوند در كتاب عزيز، از آندو، نام برده است؛
إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ. . .
اصمعى، لغوى معروف مى گويد: علت نامگذارى مروه به اين نام، برّاق و درخشان بودن سنگ آن است4
فقيه و مورّخ، قاضى تقى الدين فاسى مى نويسد: صفا همان نقطۀ آغاز سعى است و آن در اصل، از كوه ابوقبيس است بنابر آنچه بسيارى از علما نوشتهاند؛ از جمله ابوعبيد بكرى و همچنين نووى همان را گفتهاند.
«صفا» موضع مرتفعى است از كوه كه داراى پلههاى متعدد است و در آن، سه بند وجود دارد كه پلهها در بالاى بندها و پايين بندها قرار دارد؛ پلههايى كه از بند اول به سوى بند دوم بالا ميرود، سه پله است كه در وسط آن بندها قرار مىگيرد و زير بندها نيز يك پله است و زير آن سنگ فرش بزرگى است كه در پى آن سه پله قرار دارد و سپس سنگ فرشى مانند سنگ فرش قبلى است كه به زمين متصل است، چه بسا كه خاك بر روى آن ريخته و زير خاك پنهان شده است. . . .5
همچنين علامۀ فقيه، شيخ عبدالفتاح بن حسين مكى كه از علماى مكۀ مكرمه بوده و شناخت كاملى نسبت به محلات و كوههاى مكه دارد، در تعريف اين دو كوه (صفا و مروه) ميگويد:
«صفا» ؛ كوهى است كه در دامنۀ شيب دار كوه ابوقبيس قرار دارد. . .
لعلع كوهى است كه مروه در دامنۀ آن قرار دارد و محلۀ قراره و خيابان فلق و آغاز محلۀ نقاء بر بالاى آن قرار گرفته است.
. . . و كوه لعلع، قسمتى از دامنۀ كوه قعيقعان است كه در كنف و ظلّ آن قرار گرفته، همانطور كه كوه صفا نسبت به ابوقبيس همين حالت را دارد. . .6
عنصر دوم: جغرافياى طبيعى صفا و مروه و تغييراتى كه در طول تاريخ در آنها رخ داده است:
در طول تاريخ، تغييرات فراوانى مانند شكستگى و بريدگى و زايل گرديدن، در تمام جوانب اين دو كوه رخ داده است و در گذشته و اكنون نيز خانهها و حتى كاخهاى بلند فراز بر آنها ساخته شده است كه اين اقدامات باعث كاهش مساحت فضايى آنها از تمام جهات، به خصوص از دو سوى شرقى و غربى گرديده است؛ به طورى كه صفا و مروه در ميان بناهاى بزرگى كه از سه جهت آنها را احاطه كرده، محدود و كوچك و خلاصه شده است. چنانكه در تصويرهاى قديمى ديده ميشود.
بر فراز كوه صفا سه قوس مانند تاج علامتگذارى شده و كوه مروه با يك قوس بزرگ و ممتد از طرف شرق تا منتهياليه غربى، نشانه گذارى گرديده است. در طول تاريخ اسلام، خلفا همواره تأكيد داشتهاند كه اين علايم و حدود محفوظ بمانند و آنها را با ساختن بناهايى احاطه مىكردند كه نسبت به آنچه از فضاى آنها باقى مانده تعدى صورت نگيرد. . . تاريخ نگاران به تفصيل از اين اقدامات و بناها نوشتهاند.7
اقدامات عمرانى در دوران سعودى، در خصوص كوه صفا، با جدا كردن و بريدن آن از اصل خود؛ يعنى كوه ابوقبيس مشخص گرديد و تنها برخى از صخرههاى آن در منتهياليه كوه باقى مانده كه به عنوان علامتى از مشعر صفا نگهداشته شده است ( زيرا صفا يكى از مشاعر الهى است) . همچنين نسبت به كوه مروه از اصل خود همين جدايى انجام شده، جز آنكه وجود و سطح مختلف (يا دو راه غير همسطح) به سوى حرم شريف در طرف مروه سبب احداث دو مدخل شده است: مدخلى در بالا، براى عبور از فوق، كه آن مدخل مساوى با ارتفاع كوه مروه است در طرف بالا كه سوى محله قراره ميرود و مدخل ديگر در پايين براى اتصال مروه به اصل خود كه كوه قعيقعان است، بطور روشن باقى مانده كه به محلۀ «مُدّعى» منتهى مىشود. بدين ترتيب كوه مروه نيز از قطع و شكستگى سنگها و خلاصه و كوچك شدن از سه جانب فوقانى، شرقى و غربى بينصيب نمانده است.