32صف طولانى براى بوسيدن حجرالأسود به پا شده بود. شيرين ترين تصوير خانه خدا اين است كه تعطيلى بردار نيست. همواره كوره پرشعلهاى گرما بخش جويندگان و طواف كنندگان خانه عشق است. اينجا خانه عشق است كه گرماى موتور خانه آن از سوز دل عاشقان و رهروانى است كه در حريمش پروانه سان طواف مىكنند. اينجا مدار و مركز هستى است كه همانند مغناطيسى گيرا و جاذب در شعاع عالم، ذرّات را از گوشه و كنار به دور خود مى كشاند. گويى طواف به دور اين خانه مبناى عادت و يادگيرى ندارد، بلكه هر كس كه بهدور آن مىرسد، به طور غريزى حركت دوّار خود را آغاز مىكند و حالت حيرانى و سرگردانى را تجربه مىكند تا برسد به آن نقطه وصل.
جمله حيرانند و سرگردان عشق
اى عجب اين عشق سرگردان كيست؟
نماز را در حِجر اسماعيل خواندم. حجر جايى است كه يك كنيز سياه به نام هاجر با تعداد زيادى از پيامبران در آن خفتهاند و توفيق همنشينى ابدى با كعبه را يافتهاند. اينجا نماز خواندن كرامت فراوان دارد. سپس از حجر بيرون آمدم.
تأثيرات حج
سفر معنوى حج تأثير به سزايى در روحيه زائران دارد. اصولاً ديدن خانه توحيد و بارگاه رسول الله تأثير مرئى و نامرئى خود را بر افراد مىگذارد. حال اگر فردى خودش جوينده و طالب واقعى باشد و زمانى كه در خانه خدا و حريم مقدس آن پاى مىگذارد، سر تا پا عشق به او باشد. حظّ و بهره معنوى سفر با هيچ لذتى ديگر قابل قياس نيست. فضاى آرام حرم نيز دوست داشتنى است، گويى وقتى قصد حرم مى كنى در جلوى درِ ورودى آن، همه ناراحتى ها و همه نگرانى ها را بيرون از مسجد مى نهى و به سوى آن اميد دل روانه مىشوى. در اينجا حكايت آن فرد بينوايى را دارى كه به گدايى در خانه شاه آمده است. لحظهاى با دوستان بر پله هايى كه از آنجا بايد وارد محوطۀ مسجد الحرام شد، درنگ كرديم و ملتمسانه با خيره شدن به كعبه اين رباعى را به خاطر آوردم:
از دير به سوى كعبه مىآيم باز
از اهل حقيقتم نه از اهل مجاز
جان در كف و دل در آستين مىآيم
سويت به هزار حاجت و عجز و نياز
آرى، نگاه كردن به خانه دوست از اين منظر زيبا است و به دنيايى مىارزد و اين فضاى قدسى به خاطر تأثير نامرئى خود بر ذهن و روح، آدمى را تا مدت مديدى بيمه مىكند و در روايات آمده است كه هركس در كعبه پاى گذارد درهاى رحمت به روى او گشوده مى شود.
حرم و عظمت آن
حرم بسيار شلوغ بود. پير مردى را ديدم كه با پاهاى معلول خود بر روى دستها افتاده و در حال طواف است. در آنجا بى درنگ به فكر نعمت سلامتى افتادم و هزاران بار در يك كلمه شكر حضرت بارى تعالى را نمودم. طواف نمودم و نماز طواف را در پشت مقام ابراهيم خواندم اما چه سود؟ اى كاش كعبه حقيقى دلها سامان يابد و آن نفس پليد نتواند بر من چيره شود. اى كاش كه در اين فضاى مقدس بهرهاى معنوى در طول عمر عايدم شود; زيرا به زودى بايد اين حرم الهى را ترك نمود و تا به حال آدمى در نمىيابد كه در كنار چيست! هنگام فراق در مى يابى كه در كنار چه گنج پر بهايى بودهاى و آن است كه كار حج واقعى است و كار آهنگ دل است. شب بعد نيز آمدم به حرم و بعد از نماز طواف كردم و اين بار به نيت امام سجاد كه دعاها و نيايشهاى زيباى او برايم هميشه در رديف بهترين زمزمهها بوده، طواف كردم و بعد براى حضرت فاطمه (س) و پيامبر بزرگوار اسلام (ص) نماز خواندم و در آن حال با نگاه كردن به فاصله بين درِ خانه خدا و حجرالأسود آرزوى قبولى حاجات كردم و در آن حال نجوا مىكردم كه اگر چه بندهاى نبودم كه خدا را با اعمال خويش راضى كنم كه همين لحظات، همين بيت و همين فضا را در ذهن ثبت خواهم كرد كه روزى، روزگارى در آنها اهل بيت را ياد نمودهام و بر اين اعمال، خدا را نيز شاهد و ناظر مىگيرم.
حرم الهى در شب
شبهاى حرم الهى بسيار شورانگيز است. گويى هر لحظه حضور در حرم برابر با حضور روزها در خارج از حرم است. در حرم به درگاه بى نيازى مى روى كه يگانه و واحد است. در اين حريم است كه كعبه تماشاگه همه است و تو نيز سوال حافظ را مىخوانى كه:
يا رب اين كعبۀمقصود تماشاگه كيست؟
كه مغيلان طريقش گل و نسرين من است
نماز را خواندم و قرآن به دست وارد مطاف شدم و طلب نياز كردم كه خاك در دوست كوى نياز است و ما همه نيازمنده آن درگاه: