19تو چه خواندى، تو چه گفتى، كامروز
زير هر خيمۀ گرم
يا كه در سايۀ هر سنگ بزرگ
يا كه در دامن كوه
حاجيان گرياناند؟
با تو در نغمه و در زمزمهاند؟ (1)
عرفات، صحراى عرفان است و دعاى معروف امام حسين (ع) در اين روز، و نيايش عرفۀ امام زينالعابدين (ع) (صحيفۀ سجاديه) در زمزمۀ عاشقانۀ حجاج، در زير چادرهاى گرم، در دشت سوزان عرفات، شنيده مىشود.
اشكها جارى است.
دلها شكسته است.
حسين (ع) ، اين عارف معروف و اين معرفت آموز عرفا، در عرفه، با چشم اشكبارش، با دستهاى رو به خدايش، با حالت تضرع و زارىاش، در نظر مجسّم است.
نماز و دعا و نيايش و گريه، از ظهر عرفه تا غروب آن روز، محشرى به پا مىكند. هركس بهحال خويش مىانديشد و قيامت را در نظر خود مجسّم كرده و به ياد مىآورد. عدهاى هم با اشتياق، گمشدۀ خود را دنبال مىكنند.
عاشقان ديدار «مهدى» (عج) . . . مىگويند در عصر عرفه، حتماً امام زمان در عرفات است.
ديدههاى منتظران، در پى اين يوسف، غايب از نظر است.
مگر احساس را مىتوان با قلم بيان كرد؟ ! . . . مگر حالات دل و تأملات درونى را مىتوان به رشتۀ تحرير كشيد؟ !
مگر عشق، قابل توصيف است؟
از كجا معلوم كه بعضى از اين حاجيان دلسوخته و دلشكسته، «او» را نديده باشند؟ !
اين تشنگان ديدار، كه عطش را عميقاً چشيدهاند، از كجا كه به «لقا» نرسيده باشند؟
اين فانيان محبّت و ولاى حضرت مهدى (عج) ، از كجا كه توفيق «حضور» را نيافته باشند؟
در كوى مهدى (عج) فيض ديدار، نصيب ديدههاى پاك و قلبهاى خاضع و دلهاى باتقوا مىگردد.
«دركوى ما، شكستهدلى مىخرند و بس
بازار خود فروشى از آن سوى ديگر است»
تنگ غروب است و در اين صحراى عرفان، عطر حضور حضرتش را مىتوان يافت.
«مهدى» ، كدامين خيمه را ديدار كرده است؟
توفيق ديدار،
سهم كدامين حاجى خوشبخت گشته است؟