17
عرفان در عرفات
سيد احمد محمودزاده
امام سجاد (ع) آنگاه كه از حج برگشته بود از شبلى پرسيد:
. . . به هنگام وقوف در «عرفات» ، آيا «معرفت» خداوند سبحان را ادا كردى؟ و به «معارف» و علوم الهى پى بردى؟ و آيا دانستى كه با تمام وجود در قبضۀ قدرت خدا هستى و او بر نهان كار و راز قلب تو آگاه است؟ ! . . .
شبلى: نه!
امام (ع) : . . . پس حج، احرام، وقوف به عرفه و. . . را بهجا نياوردهاى.
باز هم موسم حج فرا رسيده است؛ فصل شور و شوق حاجيان و حسرت و آرزوى مشتاقان مُحرم.
اگر انسان نديده باشد، چندان غصهدار نميشود. اما. . . آنكه به ديدار و زيارت رفته باشد، غم هجران «خانه» و «صاحب خانه» دلش را مىسوزاند و آتش اشتياق را در درونش برمىافروزد. تجلّى خدا در «حج» دلربا و شوق افزاست. آنكه ديده باشد و مهجور بماند، بيشتر مىسوزد.
ديدار مىنمايى و پرهيز مىكنى
بازار خويش و آتش ما، تيز مىكنى
غرض، نه خاطرهنويسى است و نه تشريح فلسفه و اهداف حج، كه آن همه، در اين مقال و مجال نمىگنجد.
اما. . .
آب دريا را اگر نتوان كشيد
هم بهقدر تشنگى بايد چشيد
و ما از اين همه صحنهها و فرازها و زيبايىها و شورها و معنويتها و حماسههاى حج، تنها به صحراى عرفات سرى مىزنيم تا با حاجيان همنوا شويم.
مناسك حج، سراسر الهام است.
و. . . زيارت خانۀ خدا و حرم پيامبر، يادآور تاريخ اسلام. . .
و ديدار «بيتالله» و مسجد و مرقد رسولالله، صفابخش جان و اميدبخش دل و روشنگر ديده است. مكه و مدينه، تاريخ مجسّم مكتب است. هرگوشۀ اين ديار و هر سنگ اين بيت، هر رواق اين حرم و هر شبستان اين حريم، خاطرهانگيز است و سرگذشتها و ماجراها و درسها و عبرتها دارد و هر زاويه از اين ارض مقدس، كسى را، چيزى را و حادثهاى را تداعى مىكند.
مگر مىتوان «كعبه» را بر زبان آورد و از «ابراهيم خليل الرحمان» نگفت؟