71سينهام بود. . . 1طبق نقلى ديگر، پيامبر صلى الله عليه و آله درلحظات آخر عمرش، حوادث پساز خود و رفتار ظالمانۀ امتش نسبت به على عليه السلام را ياد آورد و فاطمه آن را شنيد و به شدّت گريست و پيامبرخدا صلى الله عليه و آله از گريۀ فاطمه عليها السلام گريه كرد و اشگ ريخت. آنگاه فرمود: دختركم! گريه نكن و فرشتگانى را كه همنشين تو هستند آزار نده. اين جبرئيل است كه به خاطر گريۀ تو مىگريد و ميكائيل و صاحب سرّ خدا اسرافيل (هم به خاطر گريه تو مىگريد) . دختركم گريه نكن كه آسمانها و زمين به خاطر گريه تو به گريه افتادند. . . 2خنده و شگفتى پيامبر صلى الله عليه و آله از سخن دانشمند يهودى
دانشمندى از يهود نزد پيامبرخدا صلى الله عليه و آله آمد و گفت: اى ابو القاسم، وقتى كه روز قيامت به پا شود، خدا آسمانها را بر يك انگشت و زمينها را بر انگشت ديگر و آب و خاك را نيز بر انگشت سوم و درختان را بر انگشتى و همۀ خلايق را بر انگشتى ديگر مىنهد، سپس تكان مىدهد و مىگويد: حاكم تنها من هستم.
پيامبرخدا صلى الله عليه و آله از اين سخن در شگفت شد و به شدّت خنديد، تا آنجا كه دندانهاى كنارى حضرت آشكار شد و اين آيه را قرائت كردند! وَ مٰا قَدَرُوا اللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ. . . ؛ 3«آنها خدا را درست نشناختند. . .» 4