7كه جهان اسلام براى فعاليت نوين توحيدى خويش در زمينۀ علوم انسانى، آغاز جديدى را بنياد كرده است كه روند انديشۀ اسلامى را به جايگاه طبيعىاش باز مىگرداند و حالت سستى و ناتوانى گذشته و يا حالت مقاومت منفى را پشت سر گذاشته، به سوى حالت پيشرفت و شكوفايى مثبت - كه روز به روز رشتههاى فرمانبردارى و آزادى بيشترى را پيرامون محور توحيد و اسلام به هم در مىپيوندد - گام بر مىدارد. سپس براى اينكه گامهاى بلندترى در اين راه بردارد، بر ضد فلسفههاى بت پرستى معاصر مىشورد، آنها را تكذيب مىكند، تضادهايشان را بر ملا مىسازد و اين فلسفهها را پشت سر گذاشته، به سوى توحيد خالص روى مىآورد.
تثبيت حركت و روىكرد اسلامى و گسترش آن به سطح امت، اطلاعات فكرى فراوانى را در اختيار نسلى قرار مىدهد كه ما جزو آن هستيم. اين اطلاعات، ما را تشويق مىكند كه افقهاى فكرى خود را تا آن جا بالا ببريم كه باخيزش ونهضت مباركامت اسلامى، همخوانى و هماهنگى داشته باشد.
هيچ چيزى مانع از اين نمىشود كه ما خود را وقف جست و جو و بررسى روىكرد اسلامى رو به رشد كنيم كه فرياد زندگى را سر مىدهد و در فرايند رهاندن شخصيت فكرى امت اسلامى از بندهاى انديشۀ بت پرستى معاصر، سهمى هر چند اندك بر عهده بگيريم و آنان را به خطّ يكتاپرستى و عدالت كه همان خط بندگى خدا و قيام بر ضد طاغوتها است رهنمون شويم.
مبارزه و رويارويى ما با زهرها، آفتها و نابسامانىهايى كه فلسفههاى غربى معاصر؛ اعم از ليبراليسم، ملى گرايى، سوسياليسم و كمونيسم، آنها را در دلهاى امت اسلامى كاشتهاند، بايد ژرف و متمركز شود. آن هم نه تنها در سطح عقيدتى و فلسفى، بلكه در سطحى كه بيانگر خيزش امت و نهضت او در سنگرهاى مختلف علوم انسانى باشد، تا نبرد را در دو سو به پيش بريم:
1 - تمامى راههاى نفوذ، حتى كوچكترين آن را كه ممكن است بت پرستىِ معاصر از آن نفوذ كند ببنديم.
2 - در رويارويى و مبارزه با طغيان انديشۀ فرعونى معاصر، همه ابزارهاى نبرد فكرى را تكامل بخشيم.
از اينجا مىبينيم كه درك عميق ما از پديدۀ حج، با اين هدف كه افق گستردهاى بهوجود آوريم، روزنۀ بزرگى را در ذاكرۀ فكرى مىبندد و به سرشت نوآورِ اسلامى حالتى مىدهد كه به پيش حركت كند، تا در گرماگرم رويارويى با تمامى انديشههاى ناپاكى كه بتپرستى معاصر آن را در لابهلاى پيكر اسلامى راجع به عقيده، انديشه و شخصيت او منتشر كرده است، شخصيت ما را نگهدارى و از نيروى آن پشتيبانى كند.