32
خدا در عرفان عرفه
قسمت اول: توحيد
قادر فاضلى
اشاره
آنچه در اين مقاله و مقالات بعد با عنوان «عرفان عرفه» مىآيد، قطراتى است از درياى بىكران معارف الهى كه از زبان اولياى خدا جارى شده است. انسان وقتى به نيايشهاى ائمه اطهار عليهم السلام رجوع مىكند، خود را در كنار اقيانوسى بىكران مىبيند. ميل به شنا در اين اقيانوس از يك سوى، بىپايانى آن از سوى ديگر، آدمى را حيران مىسازد. نه چنان حيران كه پشتش سوى اوست بل چنان حيران كه محو روى دوست
زيرا: عشق دريايى كرانه ناپديد كى توان كردن شنا اى هوشمند
نيايش انسانهاى كامل جوشش عشق ناب است كه موجب گشايش نطق بلبل طبع عاشقى در حضور معشوق مىشود. در واقع معشوق از زبان عاشق حرف مىزند و درياى ساكن و ساكت وى را به جوش و خروش مىآورد. اولم اين جزر و مد از تو رسيد
حديث دلبردگى و سر سپردگى قديمىترين قصۀ پر غصۀ تاريخ انسانى است. هر نيايشى به نوعى تقرير قصۀ دلبردگى و دلدادگى است. مناجات روز عرفه از حضرت سيدالشهدا و حضرت سيدالساجدين عليهما السلام از آن جمله است. پدر و پسر عاشق يك معشوقاند و ساجد يك مسجود و عابد يك معبود. صدا و ندايى كه از ناى اين ناموران بهگوش رسد، صاحب گوش را از هوش برد و محو او كند.
پسر شرح دعاى پدر مىدهد. پدر سرّ الست از سينه به در مىكند و سينه در مقابل غير حق سپر مىكند.
ما نيز كه دستى از دور به آتش داريم، نهال عشق آنان در صحراى دل كاريم و به عشق آنان نازيم؛ زيرا كه: به سدر و جنّت و طوبىٰ چه نازها دارد هر آنكه دامن اهل عبا رها نكند
آنچه از خودشان ياد گيريم در طبق اخلاص ريزيم و تا نميريم، چشم از كريمان برنگيريم.
مقالات عرفان عرفه، تفسير موضوعىِ دعاى عرفۀ امام حسين و امام زينالعابدين عليهما السلام است، كه تقديم اهل معنى مىشود.
اين مقالات پيرو مقالات سالهاى گذشته است كه با عنوان «اسرار و عرفان حج» آورديم.
لازم مىدانم كه از جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاى سيد على قاضى عسكر تشكر و قدردانى كنم كه با تشويق و پىگيرى خود، ما را به تقرير اين مطالب واداشتند.
امام حسين عليه السلام
«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدا فَيَكُونَ مَوْرُوثاً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي مُلْكِهِ فَيُضَادَّهُ فِيمَا ابْتَدَعَ وَ لا وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ فَيُرْفِدَهُ فِيمَا صَنَعَ فَسُبْحَانَهُ سُبْحَانَهُ لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا وَ تَفَطَّرَتَا سُبْحَانَ اللَّهِ الْوَاحِدِ الْأَحَدِ الصَّمَدِ الَّذِي لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ لَيْسَ دُونَكَ ظَهِيرٌ وَ لا فَوْقَكَ قَدِيرٌ وَ أَنْتَ الْعَلِيُّ