42كه پس از اعمال مختلف عبادى بايد براى قبولى اعمال و تكميل آن همواره خود را در معرض خطر ببينى و با شيطان مبارزه كنى، خود از بهترين رازهاى عمل حج به شمار مىرود.
هنگامى كه موج ميليونى حجاج را در اطراف اين ستونهاى سنگى، با فاصلۀ چند متر مىبينى كه حلقه وار با ازدحام و فشردگى و با هيجانى خاص، عرق ريزان از صميم جان و با همۀ قدرت، هر كدام به نوعى تلاش مىكنند تا سنگريزهها را كه در حكم تيرهايى است، به سوى شيطان پرتاب كنند، اين تصور در تو زنده مىشود كه گويى راستى با شيطان مواجه شدهاند؛ به گونهاى كه گويى او را مىبينند و قصد دارند همۀ خطاهايى راكه در اثر وسوسۀ او در طول عمر و زندگى خود مرتكب شدهاند تلافى كنند.
خوشا به حال كسانى كه هميشه در اين حال و هوا هستند و با مراقبت از نفس خود، هميشه و در همه جا شياطين جن و انس را از خود طرد مىكنند.
قربانى: بريدن گلوى آز و طمع
دومين عملى كه واجب است حجاج در روز دهم ذىحجه در سرزمين منا انجام دهند، قربانى كردن است. اين عمل را چون ساير مناسك حج، زن و مرد بايد با قصد قربت و با شرايطى كه در مناسك مراجع عظام تقليد بيان شده انجام دهند.
سنّت قربانى كردن هم از يادگارهاى به جامانده از حضرت ابراهيم خليل است كه پس از هجرت تاريخىاش به سرزمين مكه و ساختن خانۀ كعبه در آخرين آزمايشى كه از جانب پروردگار براى او و همسر بردبار و با ايمانش هاجر و فرزند مطيع و فرمانبردارش اسماعيل پيش آمد به عنوان يك فريضه انجام داد.
در علّت و فلسفۀ اين فريضۀ مقدس، گذشته از راز و رمزهاى آشكار و پنهانى كه وجود دارد، نوعى تكامل و رشد در اعمال انجام شده توسط هر زن و مرد مسلمان نيز به چشم مىخورد.
در تاريخ آمده است: حضرت ابراهيم خليل كه تا سنين پيرى صاحب فرزندى نشده بود، به پيشنهاد همسرش ساره با هاجر - كه كنيز جوانى بود - ازدواج كرد و خداوند از او فرزند پسرى نصيبش كرد كه اسماعيل نام گرفت. ابراهيم تازه داشت با او انس مىگرفت كه از جانب خدا مأمور شد اسماعيل را با مادرش به سرزمين خشك و سوزان حجاز ببرد و در آن جا سكنىٰ دهد.