76قراين و شواهد غيرقابل ترديد و فراوانى دارد، وجود شخصى بهعنوان «اميرالحاج» را ضرورى مىنمايد. از اين رو، در طول تاريخ اسلام مسأله مورد شك و ترديد نبوده و حتى خلفاى جائر، نصب اميرالحاج را از شؤون و وظايف خود دانسته و بدان مبادرت مىورزيدند.
علما و دانشمندان اهل سنت نيز كه حكومتهاى مختلف را در ميان مسلمين مشروع مىدانستند، به اين مطلب تصريح كرده و به بيان احكام مربوط به اين منصب پرداختهاند. يكى از فقهاى اهل سنت در بحث «وقوف به عرفه و لزوم برگزارى نماز جماعت و ايراد خطابه توسط اميرالحاج» مىگويد:
«لا خلاف بينهم انّ اقامة الحجِّ هِيَ السلطان الأعظم أو لمن يقيمه السلطان الأعظم أو لك وإنّه يصلّي ورائه بِرّاً كان السلطان أو فاجراً أو مبتدعاً. . .» 1
در صدر اسلام مراسم حج معمولاً با حضور پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و خلفاى پس از آن بزرگوار برگزار مىشد و طبعاً تصدى امر حج و حجاج با آنان بود. گاهى نيز افرادى را به نمايندگى خويش در مراسم حج مأموريت مىدادند. علامه محمدتقى مجلسى مىنويسد:
«هميشه حضرت سيد المرسلين و حضرت اميرالمؤمنين - صلواتاللّٰه عليهما - امير حاج از جهت رفع ظلم و ستم مقرر مىفرمودند، اگر خود نمىفرمودند از جهت موانع.» 2فصل اوّل: امارت حج در تاريخ اسلام
مسعودى، مورخ معروف، فهرستى طولانى از كسانى را كه از زمان حيات پيغمبر تا سال 350 هجرى امارت حج را برعهده داشتند، ثبت كرده است.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پس از فتح مكه، درسال هشتم هجرى، «عُتّاب بن اُسَيد ابىالعيصبن اميه» را عامل و كارگزار خويش در مكه قرار داد و برحسب نقل مسعودى مراسم حج در آن سال به سرپرستى او انجام شد، از اينرو او را اوّلين اميرالحاج درتاريخ اسلام شمرده است. البته برخى هم معتقدند كه در اين سال حجاج، اميرى نداشته و خود مراسم حج را بهجا آوردند. 3