11ابى السعود هم در تفسير خود، تقريباً همان مَطلب را نوشته است: 1« فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ؛ أي دفعتم منها بكثرة، من أفضت الماء: إذا صببت بكثرةٍ» .
فاضل مقداد نوشته است: 2«الإفاضة؛ الدفع بكثرة من افاضة الماء وهو صبّه بكثرة»
و اصل جمله، «أفضتم أنفُسَكم» بوده؛ يعنى مفعولِ فعل حذف شده است. و افزوده است: «عرفات» نام سرزمينى است و به صيغۀ جمع آمده و مفرد آن «عرفه» است؛ همچون اذرعات 3و قنّسرين 4كه به صيغۀ جمع آمده ولى مفرد مراد است. گويند: در اصطلاح اين كلمات ملحقِ به جمع مىباشند.
توقّف در عرفات به روز عرفه، از واجبات است و ركن حجّ محسوب مىشود و با ترك آن، حج باطل است؛ زيرا بنا به گفتۀ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
«الحجّ عرفة» . 5
از طرفى، قرآن مجيد وقوف به عرفه را از فرايض حجّ دانسته است؛ زيرا خدا در آيۀ بعدى (199 بقره) گفته است: ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفٰاضَ النّاسُ. . . كه به صيغۀ امرى بيان شده است، با آوردنِ حرف عطفِ «ثمّ» كه بر تراخى دلالت مىكند و مستلزم وجود در آن مكان و توقّف در آن سرزمين است. 6عَرفات، جمع عرفه است و سرزمين مخصوص نزديك به مكّه به عرفات نامور است و روز نهم ذىحجّه را نيز روز عرفه گويند. در وجه تسميۀ آن، تفسير الخازن 7از قول عطاء نقل كرده كه جبرئيل مناسك را به ابراهيم نشان مىداد و از او مىپرسيد: عرِفتَ؟ او هم پاسخ مىداد: عرفتُ. و لذا آن مكان را «عرفات» گفتند. و عرفات محلّ آگاهى است؛ همانطور كه مَشعر جايگاهِ شعور است كه يكى را پليد و ديگرى را پاك، يكى را آزادىخواه و ديگرى را ستمگر مىكند.
مَشعر (بر وزن مفعل) از مادّۀ «شعاره» ، به معناىِ علامت است؛ زيرا آن جا نشانهاى است براى عبادت. آنجا سرزمين شعور و خودآگاهى است. اوّل بايد شعور باشد تا آدمى به شناخت برسد. «سمّي المشعر الحرام؛ لأنّه مَعْلمٌ للعبادة» . 8
به مشعر «مزدلفه» هم مىگويند، از مادّه «ازدلف» اىْ؛ دَنا \نزديك شد؛ «لأنّ النّاس