72و يارانش چه مىخواهيد؟ به خدا سوگند اگر شما در اين جنگ پيروز شويد تا ابد نگاه هر يك از قريشيان در مكّه با شما، توأم با نفرت و كراهت خواهد بود؛ زيرا شما يا پسر عموى آنها را كشتهايد يا پسر دايىشان و يا يكى از اقوامشان را، پس چه بهتر كه به خانههاى خود برگرديد و كار محمّد را به ساير قبايل عرب بسپاريد كه اگر آنها پيروز شدند خواستۀ شما را تأمين نمودهاند و اگر نتوانستند شما باز هم از اغراض مصون خواهيد بود.» 1ولى ابوجهل او را به جبن و ترس متّهم كرد و به جنگ وادارش ساخت و دربارهاش چنين گفت:
«او با ديدن محمّد و يارانش زهره چاك شده و مىترسد پسرش ابوحذيفه كه در سپاه محمّد است كشته شود.»
عتبه چون اين نكوهش را از ابو جهل شنيد گفت: اين «مصفّر اِسْتِه (كلمۀ قبيح) خواهد ديد كدام يك از ما از ترس زهره چاك شدهايم، او يا من؟»
ولذا عتبه اوّلين كسى بود كه به همراه برادرش شيبه و پسرش وليد وارد كارزار گرديد.
آغاز تيراندازى دشمن
قبل از ورود عتبه به صحنۀ جنگ، از سوى مشركين تيراندازى آغاز گرديد كه در اثر آن دو تن از مسلمانان به نام «مهجع» و «حارثه بن سراقه» روى خاك افتادند، رسول خدا صلى الله عليه و آله با اينكه اجازه شروع جنگ را به ياران خود نمىداد با ديدن اين دو شهيد سپاههيان خود را اين چنين تشويق و تشجيع نمود:
«به خدايى كه جان محمّد در دست اوست، امروز هر يك از شما وارد جنگ شود و در راه خدا تا پاى جان پايدارى كند، جايگاه او در بهشت خواهد بود.»
آنگاه دست دعا و تضرّع به سوى آسمان برداشت و از خداوند يارى طلبيد؛ «أللّهمّ ان تهلك هذه العصابة لم تُعبَد بعدُ» ؛ «خدايا اگر اين گروه كم، در اين جنگ از بين برود، در روى زمين كسى تو را پرستش نخواهد كرد.»
سپس مشتى خاك از زمين برداشت و به سوى سپاه شرك پاشيد و فرمود:
«شاهت الوجوه» ؛ «رويتان سياه باد!» 2حملۀ دشمن و دفاع حضرت حمزه
در اين ميان، «اسود مخزومى» كه مردى شرير و هتّاك بود، ناگهان از سپاه