49طلا بود به مكه فرستاد كه به كعبه آويزان شود. گفتهاند اين نذرى بود كه على شاه براى به دست آوردن موفقيت بر خواجه رشيدالدين فضل اللّٰه (مقتول به سال 718) كرده بوده است. 1به گزارش ابن فهد، در سال 720 نيز از سوى ايلخان مغول سلطان ابوسعيد، عنايت و توجّه كاملى به مسألۀ حجاج عراقى - عراق عجم و عرب - شد.
كمكهاى مالى سلطان ابوسعيد، به تخمين ذهبى، دويست و پنجاه هزار دينار طلاى مصرى بوده است. بر اساس همين گزارش، در آمدن محمل عراقى، نوعى توافق با سلطان مملوكى مصر نيز شده بود، به طورى كه از سوى سلطان، خلعتهاى فراوانى به امراى مغول داده شد. در مكه هم، در خطبه، پس از نام سلطان مملوكى، از ابوسعيد هم نام برده شد. 2به گزارش مورخان، در سال 726 اميرچوپان از امراى با نفوذ دولت مغول، نمايندهاى با نام بازان به مكه فرستاد كه چشمۀ عرفه را آباد كند؛ آن هم در زمانى كه زائران از بىآبى به شدت در رنج بودند و آب به قيمت گرانى فروخته مىشد. بازان پنجاه هزار دينار از اميرچوپان گرفت و پس از موسم حج، با استفاده از كارگران فراوان، كه حتى زنان نيز در ميان آنان بودند، به آوردن آب از بيرون مكه تا صفا و مروه اقدام كرد.
بعد نيز به قاهره رفت و با سلطان مملوكى ديدار كرد؛ گرچه وى از اقدام او، به دليل اين كه اجازه نگرفته، چندان خشنود نبود، اما با توجه به سودمندى اين اقدام، نتوانست سخنى بگويد. 3سال بعد اميرچوپان درگذشت و تابوت وى را حجاج عراقى به مكه آورده، طواف دادند و سپس آن را به مدينه بردند و در بقيع دفن كردند. 4خبر ديگرى حكايت از آن دارد كه در سال 730، سلطان مملوكىِ مصر به شريف مكه دستور داده بود تا امير كاروان عراق را كه نامش محمد الحجيج بوده، از بين ببرد.
از قضا پس از مراسم حج كه شريف مكه در پى انجام اين مأموريت آشوبى ساختگى در مسجد الحرام ايجاد مىكند، يكى از امراى مملوكى در درگيرى كشته شده و امير كاروان عراق جان سالم از صحنه بدر مىبرد. 5در آخرين سال زندگى سلطان ابوسعيد؛ يعنى سال 736، به دليل آشفتگى اوضاع در ايران، كاروان ايرانى و عراقى زائران، به مكه اعزام نشد. آشفتگى ياد شده ادامه يافت و حجگزارى محمل عراقى براى چند سال تعطيل شد. 6جداى از اين مسائل، رفت و شد