29
وَمَنْ اَحْسَنُ ديٖناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُللّٰهِ؟
1
؛ يعنى: چه كسى از حيث بندگى و دين، بهتر از آن است كه خود را تسليم حُكم خدا نموده سر زير فرمان درآورد؟
اسرار حج، چيزى نيست كه بر كسى پوشيده باشد و نداند كه سفر به سوى خانۀ خدا يعنى «سَيْر اِلَى اللّٰه» ؛ يعنى حركت به سوى صاحب خانه و نه به سوى خانه. حج در واقع سير وجودى انسان است به سوى خدا؛ اين است كه بايد توجه حاجى به آن مقصد عالى باشد تا آن گاه كه به ميقات مىرسد و لباس احرام مىپوشد، درك كند كه از خودى بيرون آمده و بايد تركِ تعيّنات و تعلّقات بكند تا در نتيجه، احساس آرامش كند و با ترك علائق، در حَرَمِ اَمن در آيد «وَمَنْ دَخَلَهُ كٰانَ آمِناً» .
در حج بايد آدمى از همه عُلقهها رها شود و چون قصد و آهنگِ خانۀ خدا مىكند، بايد از خانۀ خويش و از كالبد تن و از جسم خاكى مادّى به سوى ملكوت اعلىٰ برود و به سوى خالق خويش و مبدأ هستى رجعت كند.
انسان حجگزار بايد از بركات حقايق حج برخوردار گردد و مصداق سخن معروف پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را كه در حجّةالوداع فرموده است 2، در نظر داشته باشد و اتّحاد فكرى و ائتلاف قلوب را در نظر بگيرد و بداند كه اجتماع عظيم امّت اسلامى در مكان واحد، در حالى كه همه از يك كتاب و يك پيامبر پيروى مىكنند، مىتواند نيرويى كوبنده باشد و كوهها را از جا بكند و قدرتهاى مخالف را از پا درآورد.
اگر معنا و مفهوم واقعى حج به خوبى درك شود، معناى اسلام درك شده است.
بىجهت نبود كه امام على عليه السلام، در آخرين ساعات عمر در وصيّت خويش فرمود:
«وَاللّٰه اللّٰه فى بيتِ رَبّكم لٰاتَخْلُوه مٰابَقيٖتُمْ فَاِنّه اِنْ تُرِكَ لَمْتُنٰاظَروُا» . 3
شما را به خدا قَسَم، تا زندهايد و جان در تن داريد، از خانۀ خدا دست نكشيد و آن خانه را از حجگزاران، خالى نگذاريد كه اگر زيارت آن خانه ترك شد، موجوديّتِ شما به خطر افتد و از چشم خواهيد افتاد. 4كعبه يك مجمع دينى است براى ايجاد وحدت؛ در اين مركز بزرگ دينى بايد اختلافات حل شود. اين مركز بايد مرجع رفع اختلافات باشد. اين مجمع دينى، به شخص خاص و خاندان ويژهاى تعلّق ندارد و از آن دولت مخصوصى نيست: