15كشفالاسرار، سخنى در تأييد روايت ياد شده بياوريم كه مى گويد:
«و اصل قصه آن است كه در زمان جاهليت مردى و زنى در كعبه شدند به فاحشهاى. و نام مرد «اساف بن يَعْلىٰ» ، و نام زن «نائله بنت الديك» . هر دو را مسخ كردند؛ پس عرب، ايشان را بيرون آوردند، و عبرت را يكى بر صفا نهادند، و ديگرى را بر مروه تا خلق از اطراف مىآمدند و ايشان را مىديدند، روزگار بر ايشان دراز شد، و پسينيان با ايشان أُلف گرفتند، چشمها و دلها از ايشان پر شد. شيطان به ايشان درآمد و گفت: پدران شما ايشان را مىپرستيدند، و ايشان را بر پرستش آنان داشت روزگار دراز در زمان فترت و جاهليت.
پس چون اللّٰه (تعالى) رسول خود را به پيغام بنواخت و اسلام در ميان خلق پيدا شد قومى از مسلمانان - كه در جاهليت ديده بودند كه آن دو بت را مىپرستيدند - تحرّج كردند از سعى كردن ميان صفا و مروه.
ترسيدند كه در چيزى اُفتند از آن كه در جاهليت در آن بودند. اللّٰه (تعالى) اين آيت فرستاد كه سعى كنيد، و آن حرج - كه ايشان مىديدند - از ايشان بنهاد» .
در همان كتاب آمده است: «قوله تعالى: «انّ الصّفا والمروة من شعائراللّٰه. . .» الآية: صفا اشارت است به صفوۀ دل دوستان در مقام معرفت. و مروه اشارت است به «مروّت» [ مروءت ] عارفان در راه خدمت. مىگويد: اين صفوت و معرفت در نهاد بشريت و بجز ظلمت از نشانهاى توانايى و دانايى و نيك خدايى اللّٰه است، «واليه الإشارة بقوله (تعالى) يخرجهم من الظّلمات الى النّور» . پس نه عجب اگر شير صافى از ميان خون برون آرد، عجب آن است كه اين درّ يتيم در آن بحر ظلمت بدارد، و جوهر معرفت در صدف انسانيت نگهدارد. 1وقوف در عرصاتِ «عرفات» :
پس از آن كه حجاج روز هشتم ذىالحجه كه به «يومالترويه» نامبردار است براى احرام حج تمتع آماده مىگردند تا در جايگاههاى مشخص مُحرم شوند - كه البته بهتر است در خود مكه اين احرام انجام گيرد و از آن بهتر اين است در مقام ابراهيم يا حجرِاسماعيل و يا در مسجد الحرام اين احرام صورت گيرد در حالى كه به نداى الهى لبيك مىگويند به صحراى عرفات روى آورند تا در آنجا وقوف و درنگ نمايند. و دست كم مىبايد از ظهر روز عرفه يعنى روز نهم ذىالحجه تا غروب آفتاب (مغرب) ، اين