71قبيلهاى از جهت ديگرى نيز مانند مدينه بود و آن جمعآورى شمارى از قبايل زير يك پرچم است. به همين جهت است كه محلهاى با نام محل اهل الرايه در فسطاط هست. 1اينان عبارت بودند از: قريش، انصار، خزاعه، اسلم، غفار، مزينه، أشجع، جهينه، ثقيف، دوس، بغيض، جرش از بنى كنانه، ليث بن بكر و موالى آنها. 2چنانكه در محلات فسطاط دو محله به نام محلة اللفيف 3و محلۀ اهل الظاهر وجود داشت. 4نكتۀ قابل ملاحظه آن است كه نظام بندى عشايرى با قدرت جا افتاد.
رسالت آن ثبت و ضبط امور قبايل و از ميان بردن نزاعها و اختلافاتى بود كه در بارۀ انتخاب منازل و محلات ميان قبايل بروز مىكرد. 5اين در زمانى بود كه دولت مركزى قوى بود اما بتدريج تضعيف اين نظامبندى سبب كاهش قدرت اجرايى آن شد. اين مسأله پس از توسعۀ فتوحات در شرق اسلامى بود، زمانى كه قدرت يك قبيله، عامل تعيين كننده در انتخاب محل و انتخاب بهترين و مناسبترين مناطق بود.
اين امر، به ويژه در ابتداى قرن دوم هجرى به وجود آمد. 6در آن زمان قبيلۀ «قيس» در غرب ايران، غالب بر ساير قبايل بود، اما در شرق دو قبيله بكر و تميم در بارۀ مالكيت اراضى در نزاعى هميشگى به سر مىبردند، آن گونه كه هر يك ادعاى آن داشتند كه پيش از ديگرى بر آن زمين مسلط شدهاند. 7سجستان در زمينه اختلافات ميان قبايل در بارۀ مالكيت امكنه وضع بهترى نسبت به نقاط ديگر ايران نداشت. 8با اين توضيحات روشن شد اين ديدگاه كه باورش آن است بصره نخستين تجربه شهرسازى اسلامى بوده 9و نقشى براى مدينه نمىپذيرد، ديدگاهى است كه نيازمند اسناد قوىترى است؛ چرا كه نظام بندى شهرى مدينه، اختلاف فراوانى داشت با آنچه كه پيش از هجرت در آنجا بود و اين ناشى از عوامل جديدى است همچون بناى مسجد كه نقش ميانى را در شهرهاى اسلامى به عهده داشته و در شكل دهى به شهر و نظام دهى به محلات آن نقش محورى داشته است.
اين همان شيوهاى است كه در نظامدهى به شهرهاى اسلامى به عنوان يك امر اسلامى مورد پيروى قرار گرفت.