19فرمود: حجر را استلام كنيد، زيرا دستِ راست خدا در ميان خلق است كه با خلق به وسيلۀ آن مصافحه مىكند همانگونه كه عبد و بندگان خدا با هم مصافحه مىكنند» .
ذكر اين نكته در پايانِ بحثِ مربوط به طواف ضرورى است كه مخالفانِ اسلام موضوعِ كعبه و حجر الاسود را بهانهاى براى حمله و انتقاد قرار دادهاند؛ مىگويند:
احترام به كعبه و حجر الاسود بازماندۀ افكار و انديشۀ بت پرستى است! در حالى كه آنان از حقايقِ مسلّمِ تاريخ در بى خبرى به سر مىبرند و يا تعمّداً اين حقايق را ناديده مىانگارند؛ با اين كه همين ياوه گويان دربارۀ گورِ سرباز گمنام - كه مظهر وظيفه شناسى و فداكارى است - انواع و اقسام تشريفات و مراسم را به اجراء در مىآورند و احترام فراوانى دربارۀ آن معمول مىدارند.
علاوه بر اين در اكثر شؤونِ زندگانى، به بسيارى از موهومات پاى بند هستند.
ما مىدانيم كعبه و حجر الاسود، مظهر مبارزۀ با شرك و نبردِ با پس ماندههاى بت پرستى و جنگِ با موهومات به شمار مىرود. و به قاطعيت مىتوان گفت كعبه و حجر الاسود بازماندۀ آثار توحيد و يگانه پرستى است كه از زمانِ ابراهيمِ بت شكن و شرك ستيز تا كنون به عنوان نمودار توحيد مورد احترام يكتا پرستان بوده و هست.
به تاريخ نيز بايد مراجعه كرد كه عربهاى قبل از اسلام از مواد و اشياء گوناگون بت و معبودى مىپرداختند؛ در حالى كه كعبه و حجر الاسود تنها چيزهايى بودهاند كه به دور از جنبۀ الوهيتِ شرك آميز قرار داشتند، و هيچ عربى قبل از اسلام آندو را به هيچوجه به عنوان معبود يا بت، موردِ پرستش قرار ندادهاند. آيا اسلامى كه با بت پرستى نبرد را آغاز كرده و سخت مخالفِ بت پرستى جاهلى بوده مىتوان آن را آيينى برشمرد كه از شرك و بت پرستى تأييد به عمل آورده است؟ ! هيچ تاريخى اين سخن ياوهگويان را نه تنها تأييد نمىكند، بلكه با توجه به تعاليم قرآنى - كه سراسر آن به سوى توحيد و نابودسازى شرك نشان رفته - آن را تكذيب مىنمايد. بايد گفتارِ اين معاندان يا نادانان را مانند ساير سخنانشان در بارۀ اسلام كاملاً تهى از واقعيت تلقى كرد.
استلام حجر و بوسيدن و تماس با آن نبايد موجب آزار ديگران گردد:
عليرغم آنكه روى مسأله استلام از رهگذر تقبيل يا دست كشيدنِ روى آن مؤكداً توصيه شده است بايد در اداى اين