60آن حضرت، اطفال و فرزندان كوچك عقيل نيز، كه از گرسنگى موهايشان ژوليده و از تنگ دستى رنگشان پريده بود و يكى از آنها دست عقيل را گرفته و به حضور على - ع - مىبرد، دور او را گرفته بودند.
ولى در سريال امام على - ع - به هنگام ملاقات، خبرى از اطفال و كودكان نيست.
و مطلبى كه اشاره كرديم مورد توجه و تذكر امير مؤمنان - ع - قرار گرفته است، آنجا كه مىفرمايد:
«واللّٰه لقد رأيتُ عقيلاً وقد أملق حتّى اسْتماحنى مِن بُرِّكم صاعاً ورأيتُ صِبيانه شُعثَ الشُّعور غُبْرَ الألوان مِن فقرهم كأنّما سُوّدت وُجُوههم بالعِظْلِمِ. . .» 1
«سوگند به خدا، عقيل را ديدم كه بشدت فقير شده بود و از من مىخواست كه يك من از گندمهاى شما را به او ببخشم، كودكانش را ديدم كه از گرسنگى موهايشان ژوليده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته است. . .»
عقيل خود نيز بر وجود كودكانش در اين ملاقات اشاره مىكند، آنگاه كه معاويه داستان حديدۀ محماة را از وى مىپرسد در ضمن پاسخ مفصّلى چنين مىگويد:
«. . . فجمعت صبيانى وجئته بهم و البؤس و الضرّ ظاهران عليهم فقال ائتنى عَشيّةً لأدفع اليك شيئاً فجئته يقودنى احد ولدى. . .»
«اطفالم را جمع كردم و به نزد او بردم در حالى كه فقر و فاقه از سر و صورتشان پيدا بود. على - ع - گفت: اول شب بيا تا چيزى به تو بدهم در حالى كه يكى از فرزندانم از دستم گرفته بود به نزد او رفتم. . .» 2به نظر ما ترسيم اين ملاقات، به نحوى كه واقع شده است، هم بيانگر واقعيت تاريخ بود و هم نمونۀ ديگر از اهتمام امير مؤمنان - ع - به بيت المال، و لو نسبت به نزديكترين اقوام و عشيرۀ خود، با آن قيافههاى زجر كشيده و رنجديده و رنگهاى پريده، و هم درسى بود به همۀ كسانى كه به هر نحوى مسؤوليت بيت المال را به عهده دارند.
گفتنى است كه اين بحث در جريان ابوذر نيز، كه بسيار فشرده و خلاصه بود، بايد مطرح شود.
در آخر از مسؤولان محترم صدا و سيما در تبريز و خوى، كه قسمت دوازدهم سريال امام على - ع - را براى بازبينى در اختيارم گذاشتند، تشكّر و قدردانى مىكنم.
والسلام خير ختام