56بود. آرى او كه مسائل و تحركات مخالفان را قدم به قدم پيگيرى مىكرد و در اختيار برادرش مىگذاشت تا آنان در اهداف شوم خود موفقيتى به دست نياورند، اينك كه معاويه را از لحاظ تهاجم تبليغى كه بزرگترين موفقيت سياسى است كامياب مىبيند چگونه مىتواند بر وضع موجود راضى باشد و لب از لب نگشايد!
و اين مطلب نه يك استيناس و برداشت از گذشتۀ تاريخ است، بلكه دلائل موجود در كيفيت سفر عقيل، گواه اين واقعيت و مؤيد اين حقيقت است كه مانند بسيارى از حقايق تاريخى مورد توجه قرار نگرفته و يا مصلحت تاريخ در به فراموشى سپردن آنها بوده است.
واينك دلائل اين مدعا:
سخن گفتن از موضع قدرت
كسانى كه نزد معاويه مىرفتند، به خصوص افرادى كه از امير مؤمنان جدا شده و به معاويه مىپيوستند، از روى ترس و اجبار و يا از روى تملّق و نيل به جوايز و عطاياى معاويه و يا طبق روال عادى كه معاويه خود را خليفه و جانشين پيامبر معرفى كرده، از موضع ضعف سخن مىگفتند و معاويه را به عنوان «امير مؤمنان» و «خليفۀ رسول اللّٰه» مخاطب قرار مىدادند، در اين ميان تعداد انگشت شمارى از ياران و پيكهاى مخصوص امير مؤمنان - ع - بودند كه در اين ملاقاتها با وجود جوّ اختناق و ارعاب، جان بر كف نهاده و به جاى اظهار عجز و ضعف، از موضع قدرت سخن گفته و به جاى «يا امير المؤمنين» ، از نام او مجرد از هر لقبى كه در آن مدح و ثنايى استشمام شود (معاويه) استفاده مىنمودند و عقيل بن ابيطالب يكى از اين افراد است كه آنچه در منابع تاريخى در گفتگوى وى با معاويه نقل شده، شاهد بر اين مدعا است و اگر غير از اين بود مسلّماً نقل مىشد؛ همانگونه كه دربارۀ ديگران نقل گرديده است.
و با توجه به شرايط آن روز و سخت گريهاى درباريان معاويه و بهرهبردارى تبليغى از نحوۀ مكالمۀ عقيل، اين يك حقيقت والا و قابل توجه است و با مطامع مادى و جلب توجه در جهت نيازهاى دنيوى كه مخالفان عقيل مطرح نمودهاند، از نظر عقل سازگار نيست.
بيان فضائل امير مؤمنان - ع - و نكوهش از معاويه:
با حساسيت عجيبى كه نسبت به ملاقات عقيل با معاويه و ضبط و نقل گفتگوهاى آنان و حذف و اضافهها