61مىدهد كه اين احاديث نيز نشانگر مدخليّت تلبيه است در احرام و نه دخالت آن در ماهيت آن.
اكنون براى روشن شدن مطلب به ذكر رواياتى مىپردازيم كه صريحاً يا ظاهراً تلبيه را غير از احرام مىداند:
1 - صحيحۀ معاوية بن عمار: عن أبى عبداللّٰه - عليهالسلام -: «صلّ المكتوبة ثمّ أحرم بالحج أو بالمتعة وأخرج بغير تلبية حتى تصعد الى البيداء. . . فاذا استويت بك الأرضُ راكباً كنت أو ماشياً فلبِّ.» 1اين روايت بروشنى دلالت مىكند كه تلبيه غير از احرام است چون احرام در ميقات است و تلبيه در بيدا. و البته منافى نيست با رواياتى كه آن را دخيل در احرام مىدانست. دو صحيحۀ ديگر نيز به همين مضمون از معاوية بن عمار نقل شده است.
2 - خبر شيخ مفيد: «اذا أحرمت من مسجد الشجرة فلا تلبِّ حتى تنتهى إلى البيداء.» 23 - صحيحۀ هشام بن الحكم عن أبى عبداللّٰه - عليهالسلام - قال: إن أحرمتَ من غمرةٍ ومن يريد البعث صلّيتَ وقلتَ كما يقول المحرم فى دبر صلوتك وإن شئت لبّيتَ من موضعك.
والفضل أن تمشى قليلاً ثمّ تلبّى. 3و روايات فراوان ديگرى كه بر اين مضمون دلالت دارد.
دستهاى ديگر از اخبار كه مفادش لزوم احرام بستن از مواقيت است - كه البته مستفيض بوده و فقيهان برطبق آنها فتوا دادهاند - وقتى ضميمه شود به اخبارى كه تأخير تلبيه را جايز مىشمارد 4- كه اين روايات نيز مستفيض است نتيجه مىشود كه احرام غير از تلبيه است. تلبيه بعد از ميقات جايز است - طبق اين روايات - گفته شود. پس معلوم مىشود با احرام كه بايد در ميقات باشد تفاوت دارد.
دستۀ سوّم اخبارى است كه دلالت دارد: اگر كسى احرام بست و هنوز تلبيه نگفته است، اگر در اين مدت يكى از تروك احرام را انجام دهد كفاره بر وى واجب نيست. برطبق اين اخبار، بسيارى از فقيهان شيعه - اگر نگوييم اجماع است - فتوا دادهاند اين روايات بخوبى نشان مىدهد حقيقت احرام امرى ديگر است و مغاير با تلبيه. چون در آنها احرام بر «فعلى مثلاً نيّت» اطلاق شده است و عقد احرام مفروض است با اين كه تلبيهاى گفته نشده است. به عنوان نمونه:
صحيحة عبدالرحمن بن حجاج عن أبى عبداللّٰه - عليهالسلام - فى الرجل يقع على أهله بعدما يعقد الإحرام ولم يلبّ؟ قال - عليهالسلام -: «ليس عليه شىء» 5