15«آنگاه كه ابراهيم پايههاى خانه را برمىداشت اسماعيل هم،
پروردگار ما! براستى از ما بپذير، چه تو، همانا تو، بس شنوا و دانايى.
پروردگار ما! مارا يكسرهتسليم خودگردان و از ذريۀ ما گروه همفكر و مسلمى قرار ده.
و مناسك و دستورات را به ما بنما و توبۀ ما را بپذير، چه تو، همانا تو، بس توبهپذير ومهربانى.
پروردگار ما! برانگيز در ميان آنهاپيامبرى از آنان كههمىتلاوت كند برآنها آيات تو را.
و بياموزد به آنها كتاب و حكمت را و تزكيه نمايد آنان را، چه تو، همان تو، بس عزيز و حكيمى.»
با اشاره و هدايت آيات گذشته، اوّل قطعۀ درخشان زمين و مكان بناى خانۀ نخستين را يافتيم، آنگاه ابراهيم را براى يافتن مكان خانه، در بيابانهاى وسيع و شهرهاى كوچك و بزرگ در جستجو ديديم، حال در اين آيات مىنگريم كه ابراهيم پس از طواف و سعى در بيابانها، به مقصود خود رسيده و نقطۀ مركزى را يافته و خود در آن متمركز شده، اينك ابراهيم با چهرۀ نورانى و موى سفيد دامن به كمر زده و دست از آستين بيرون آورده، پايههاى خانه را بالا مىآورد و سنگهاى نخستين بناى توحيد را روى هم مىنهد. فرزندش اسماعيل كه در همين سرزمين پرورش يافته و بىپرده آيات حق را مشاهده نموده و در برابر فرمان خدا سر تسليم پيش آورده و در زير كارد تيز گردن نهاده، با پدر براى برپا ساختن خانه كمك مىنمايد.
اين دو، در دل وادى خاموش مكه و در ميان سلسله كوهها و در زير آفتاب سوزان سر وصدايى راه انداختند كه از خلال پردههاى زمان و ديوار كوهها و فضاى بيابانها به جهات مختلف جهان پخش مىشود و پيوسته صداى آنها به گوش مىرسد، ابراهيم بالاى ديوار ايستاده، اسماعيل سنگهاى سياه برّاق را كه خطوط ادوار گذشتۀ زمين بر آن نقش بسته و اسرار تكوين زمين از آن خوانده مىشود، به پايۀ بنا نزديك مىنمايد. اين پسر مولود فكر و روح آن پدر است، مثل همان پدر چشم جهانبينى دارد. گذشته و آيندۀ جهان را مىنگرد، اين پدر و فرزند در هنگام ساختن خانه يك نظر به جهان بزرگ و عالم بالا دارند، كه سراسر در برابر اراده و مشيت تواناى حق تسليمند و گرد مركز وجود و حكمت ازلى او طواف مىنمايند. نظرى به دنياى انسان دارند، مىنگرند كه ذلّت بندگى و عبوديت بر سر همه خيمه زده، بندگى شهوات، بندگى گذشتگان، بندگى اوهام، بندگى اصنام؛ مىنگرند كه انواع شهوات و اوهام عقل و فكر