11مسلمانها چشم در چشم يكديگر واقع بشوند. اگر حج نبود يك فرد مسلمان ممكن بود تا آخر عمر بسيارى از اين ملّيتها را نه تنها نبيند، حتى اسم آنها را هم نشنود.
حج چيز عجيبى است. ملتهاى مختلف با رسوم مختلف و با زبانهاى گوناگون و بدون آشنايى با يكديگر در يك نقطهاى جمع مىشوند و با عمل واحد، ذكر واحد و عشق واحد به دنبال هدف واحد مىروند.
خوب، توقع چيست؟ توقع اين است كه دستاورد واحدى هم اينها پيدا بكنند. آن دستاورد واحد چيست؟ آن چيزى كه به همه ملتها ارتباط پيدا مىكند نه به يك ملت واحد و آن «اسلام» است. بين ملتها با نژادهاى مختلف كه همه مسلمانند. آنچه مشترك است چيست؟ آيا غير از آرمانهاى اسلامى، آرزوهاى اسلامى، اهداف اسلامى، عشقهاى اسلامى، هدفهايى كه اسلام براى آنها معين كرده است چيز ديگرى وجود دارد؟ چرا اين نكته واضح را بعضى نمىفهمند كه بايد برايشان تشريح كرد. بعضى با وجود تشريح كردن هم نمىفهمند. بعضى شقاوت را به حد اعلا مىرسانند و با اين امر واضح و حق صريح، مبارزه هم مىكنند. شرقى و غربى و سياه و سفيد و صاحب لغات گوناگون كه اين جا جمع شدند، عمل واحد انجام مىدهند، در يك نقطه مىخوابند و مىنشينند. اين كار در چند روز مشخص، براى يك امر فرامليتى و فرا شخصيتى است و گرنه اين حالت را ممكن بود هر كسى در مسجد جامع شهر خودش هم انجام بدهد.