40خدا و متوجّه ساختن دل به او و صرف كردن اعضا در عبادت او است؛ چون:
نماز. و از ميان عبادات، حجّ مشتمل بر همۀ اين امور است با زيادتى؛ زيرا در آن است ترك وطن و مشقّت بدن و بذل مال و قطع آمال و تحمّل مشقّت و تجديد ميثاق الهى و طواف و دعا و نماز.
يا اشتمال آن به امورى است كه: مردمان به آنها انس نگرفتهاند و عقول، سرّ آنها را نمىفهمند؛ مثل: زدن سنگريزه، و «هروله» ميان صفا و مروه؛ زيرا به امثال اين اعمال كمال بندگى، و غايت ذلّت و خوارى ظاهر مىشود. زيرا كه: ساير عبادات، اعمالى هستند كه: بسيارى از عقول، علّت آنها را مىفهمند و به اين جهت طبع را به آنها انس، و نفس را ميل حاصل مىگردد.
و امّا بعضى از اعمال حجّ، امورى است كه: عقول امثال ما را راهى به فهميدن سرّ آنها نيست. پس به جا آوردن آنها نيست مگر به جهت محض اطاعت امر و بندگى مولاى خود. و در چنين عملى اظهار بندگى بيشتر است؛ زيرا بندگى حقيقى آن است كه: در فعل آن سببى به جز اطاعت مولا نباشد. بندهايم و پيشۀ ما بندگى است
و از اين جهت بود كه حضرت رسول - صلّى اللّٰه عليه و آله - فرمود:
«در حجّ، به خصوص «لبّيك بحجّة حقّاً تعبّداً و رقّاً» ؛ يعنى: «خداوندا! اجابت تو را به حج كردم از راه بندگى و رقّيّت» . 1و در عبادات ديگر شرايع اين را نفرموده. پس چنين عبادتى كه عقل كسى به جهت آن نرسد در اظهار بندگى كاملتر است. پس تعجّب بعضى از مردمان از اين افعال عجيبه ناشى از جهل ايشان است به اسرار عبوديّت و بندگى. و اين سرّ در قرار داد حجّ است با وجود اين كه هر عملى از اعمال آن نمونۀ حالى از حالات آخرت يا متضمّن اسرار ديگر است؛ همچنان كه اشاره به آن خواهد شد.