3
نگاهى كوتاه به حكمت پارهاى از مناسك حج
سيد محمد باقر حجتى
مدخل
در ترتيب متداول ابواب فقه، حج به عنوان پنجمين باب و يا ركن پنجم از ابواب و اركان فروع احكام اسلام به شمار است، و بايد هر فرد مسلمان در صورت دارا بودن استطاعت، حداقل يكبار اين فريضۀ بزرگ را به جاى آورده و در اين گردهم آيى - كه همۀ منافع فردى، سياسى، دينى و دنيوى امت اسلامى را مىتواند ضمانت كند - شركت جويد. و مستطيعان و توانمندان در مال و بدن مىبايد با در پيش گرفتن چنين سفرى پربار، مراتب طاعت خود را اعلام نموده و به اين آواى الهى پاسخ مثبت دهند؛ كه فرموده است:
«ولِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَيْتِ مَن ِاْستَطٰاع اِلَيْهِ سَبيلاً»1
و خداى راست بر مردم، عزم زيارت و ديدار خانهاش، هر كه را توان آن باشد به سوى آن راه مىبرد.
چنانكه در حديث آمده:
«و هٰذٰا بَيْتٌ استَعْبَدَ اللّٰهُ بِه خَلْقَهُ لِيَخْتَبِرَ طاٰعَتَهُمْ فى اِتيٰانِه، فَحَثّهُمْ عَلٰى تَعْظيمِهِ و زيارَتِهِ» :
اين خانهاى كه خلق را از رهگذران به عبادت فرا خواند تا طاعت آنانرا درآمدن به اين مساجد بيازمايد، لذا آنان را به بزرگداشت اين خانه واداشته است2
پيداست كه استطاعت به مفهوم درخواست طاعت و فرمانبردارى است، گويا چنان است كه نفس از رهگذر قدرت و توانمندى، خواهان طاعت براى خويشتن است3 و مىخواهد محيط خود را برابر خويش مطيع و رام گرداند؛ ليكن چنين نفسى كه جوياى طاعت پديدههاى پيرامون خود مىباشد به انجام مناسكى فرا خوانده مىشود كه طى آن قدرت و توان بىكران خداى مقتدر را باز يابد و به عجز و ناتوانى خويش واقف گشته و به جاى آنكه به پيشۀ را مگرى خود تداوم بخشد خويشتن را به طاعت از خدا مأنوس سازد و دريابد توانى را كه در خود احساس مىكند نه از آن خود او است؛ بلكه از آن خدايى است كه همۀ توانها و توانمنديها به او باز مىگردد؛ چون «لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم» : (تمام بازگشتها از گناه و همۀ توانمنديها در طاعت فقط به مدد الهى صورت مىپذيرد) .
با توجه به همين نكته است كه مىتوانيم درست مفهوم «وللّه على النّاس» : را باز يابيم مبنى بر اينكه زيارت خانۀ خدا، حقى است واجب بر ذمۀ مردم كه نمىتوان از اداى اين حق سر باز زد؛4 چون آدمى براى خود از خود چيزى ندارد، پس به حكم وظيفه بايد از اعطاى اين قدرت، سپاس به عمل آورده و به مدد آن به طاعت از اين فرمان برخيزد، و سفرى را كه بهسان سفر آخرت است در پيش گيرد، و خود را در صحنۀ قيامت بيابد كه در آنجا احدى را جز خداى واحد، حكومت و فرمانى نشايد:
«المُلْكُ يَوْمئِذٍ لِلّٰهِ يحكم بينهُمْ. . .»5
«در آن روز فرمان، خداى را است كه ميان آنها حكم مىراند.»
«. . . لِمَنِ المُلْكُ اليَوْمَ لِلّٰهِ الوٰاحِدِ القهار»6
«در آنروز، فرمانروايى از آن كيست؟ از آن خداى يگانۀ چيره و فرو گيرنده است.»
در چنين روزى همۀ استطاعتها از ميان برخيزد، و راهى جز طاعت از فرمان خدا نيابند، حتى استطاعت خاكسارى و آسانترين خضوع بر گنهكاران ناممكن مىگردد:
«يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ سٰاقٍ وَيُدْ عَونَ اِلَى السُّجُودِ فَلاٰ يَسْتَطيعُونَ» :
«روزى كه شدائد و سختيها در آن پديدار مىگردد، و آنان را به سجده فرا مىخوانند؛ ليكن به خاطر هول انگيز بودن چنان روزى، حتى توانشان را در چنين كارى رام و آسان از دست مىنهند.»
سفر حج با آمادگيهاى و دشواريهاى مربوط به آن، شباهت فراوانى با سفر آخرت دارد و بايد از رهگذر آن عبرتها براى سفر به سوى جهان ديگر اندوخت، و از طريق آن حيثيت و آبرويى در پيشگاه خداوند به دست آورد. امام راحل - قدس سره الشريف - در توصيۀ خود به حجاج بيت الله الحرام مىفرمود:
«. . . بايد متوجه اعمال خودتان باشيد، پاسدارى از خودتان بكنيد، و اين سفر را سفر «الى الله» حساب كنيد، و بدانيد كه با اين سفر ممكن است يك آبروى بسيار زياد پيش خداى تبارك و تعالى پيدا كنيد، و ممكن است خداى نخواسته سقوط كنيد.»
گذرى سريع بر مراسم حج
«بدانكه اين سفر حج بر مثال سفر آخرت نهادند، و هر چه در سفر آخرت پيش آيد - از احوال و اهوال مرگ و رستاخيز - نمودگار آن در اين سفر پديد كردند تا دانايان و زيركان چون اين سفر پيش گيرند به هر چه رسند و هر چه كنند منازل و مقامات آن راه آخرت ياد كنند و عبرت گيرند، و زاد و ساز آن به دست آرند كه صعب تر است و عظيم تر:
توديع با خانواده و خويشاوندان
چون اهل و عيال و دوستان را وداع كند بداند كه اين مثال سكرات مرگ است، آن ساعت كه بنده در نزع باشد و خويش و پيوند و دوستان گرد وى درآيند و او را وداع كنند.
زاد و توشه
و آنگه زاد سفر از همه نوع ساختن گيرد، و احتياط در آن به جاى آرد تا هر چيزى كه به زودى تباه شود بر نگيرد، داند كه آن با وى بماند، و زاد باديه [وفانى] نشايد. . .
راحله
و آنگه كه بر راحله نشيند، مركب خويش در سفر آخرت - كه آن را نعش [وتابوت] گويند - ياد آورد:
راه پر مخاطرۀ سفر:
و چون عقبهها و خطرهاى باديه بيند از منكر و نكير و حيّات و عقارب در گور - كه شرع از آن نشان داده - ياد كند، و به حقيقت داند كه از لحد تا حشر باديهاى عظيم در پيش است كه بىبدرقۀ طاعت، بريدن [و در نورديدن] آن دشخوار است. اگر در اين باديه بدين آسانى بدرقه به كار است پس در باديۀ قيامت - بى بدرقۀ طاعت - چون رستگار است.