68از آن به عنوان نمونه بسنده مىشود كه دانهاى است از خروار و قطرهاى از بحار. نكتهاى كه سخت جالب و درخور تأمل است اينكه گويا از دير باز پردهداران و متصديان حرم با زائران خانۀ خداى، روش و سلوك مطلوبى نداشته و با خشونت و بىمهرى با آنان رفتار مىكردهاند. خواجۀ شيراز را بيتى است كه مضمون و مفهوم آن بر اين معنى دلالت دارد: چو پردهدار به شمشير مىزند همه را كسى مقيم حريم حرم نخواهد ماند
همچنين خاقانى شروانى با صراحت تمام از اين خشونت و بدرفتارى ياد مىكند و از بىحرمتى متصديان حرم با حجاج بيت، در قصايد خود سخن مىگويد، قصيدهاى دارد بدين مطلع: شب روان درصبحصادق كعبه جان ديدهاند صبح را چون محرمان كعبه، عريان ديدهاند
سپس گويد: كعبه در دست سياهان عرب ديده چنانك
نيز قصيده بدين مطلع دارد: صبح خيزان بين به صدر كعبه مهمان آمده جان عالم ديده و در عالم جان آمده
سپس درين معنى گويد:
گر حرم خون گريد از غوغاى مكه حق اوست
چنين مىپندارم كه اگر محقق و صاحبنظرى در متون نظم و نثر استقصا كند، در آثار گذشتگان از اهل ادب مواردى ازين دست بسيار يافت شود، چنان كه اشارت رفت برخى از شاعران و عارفان حج را از وجهۀ معنوى و جنبه باطنى آن مورد عنايت و نظر قرار داده و نكات و لطايفى زيبا و بديع درين معنى آورده و حقايق و معارفى دلپذير از خود به يادگار گذاشتهاند، ابتدا قصيده معروف ناصر خسرو قباديانى را زيب و زيور اين مقال مىداريم: حاجيان آمدند با تعظيم