55گروه دوّم: رواياتى كه در آنها، دستور به شستن پاها از جانب دو خليفۀ اوّل و دوّم به پيامبر(ص) نسبت داده شده است؛ به اين شكل كه فردى هنگام ساخنِ وضو، قسمتهاى ناخن دار پا را رها كرد و پيامبر كه اين صحنه را مىديد، به او فرمود: «ارْجِعْ فَأَحْسِنْ وُضُوءَك» ؛ 1«برگرد و درست و نيكو وضو بساز». اين روايت منسوب به خليفۀ دوم، عمر بن خطاب است.
در پاسخ به اين گروه از روايات بايد گفت اوّلاً: دلالت روايت بر غَسل، تمام نبوده و ثانياً با تأمّلى در سند روايت، غيرموثقينى چون ابى زبير كه ابن جريح و شعبه او را تضعيف كرده اند، موجودند كه به قول و نقل چنين افرادى نمى توان اعتماد كرد.
گروه سوّم: رواياتى كه فضيلت وضو ساختن و آثار معنوى آن را بيان كرده اند؛ با اين مضمون كه وقتى فرد مسلمان مؤمنى وضو مىگيرد، با تمام شدن هر عضوى، گناهان او خارج مى شود تا اينكه روايت به پاها مىرسد:
«فَإِذَا غَسَلَ رِجْلَيْهِ، خَرَجَتْ كُلُّ خَطِيئَةٍ مَشَتْهَا رِجْلاَهُ مَعَ الْمَاءِ» ؛ 2«هنگامى كه مكلف وضو مى سازد و پاهاى خود را مى شويد، گناهانى كه با پاهايش به سوى آن ها حركت كرده، همراه آب وضو خارج مى شود.»
در پاسخ اين روايت هم مى توان گفت: اين روايت تا قبل از بيان فضيلت شستن پاها در نُسخ قديم (الموطأ) موجود بود، ليكن اين بخش (فضيلت پاها) بعدها به آن اضافه شده و فضيلت ساخته شده است.» 3
گروه چهارم: رواياتى است كه چگونگى و روش وضوى پيامبر(ص) را از طريق اهل سنّت بيان مىكند و گروهى از صحابه در آن وضو پيامبر را همراه با شستن پاها بيان كرده اند. در مقابل اين روايات، احاديث متواترى است از بزرگان اماميه كه چگونگى و چيستى وظيفۀ مكلّف در مورد پاها را كه همان وجوب مسح باشد، بيان مى كند و امّا در پاسخ به روايات متعارض، ابتدا مى توان گفت: سنّت با آيۀ قرآن منسوخ مىشود و همچنين تأمّلى در راويان اهل سنّت، اين سخن را خدشه دار مىكند. 4
اعتبارات عقلى
سومين دليل اهل سنّت بر وجوب شستن پاها در وضو، به گونه اى به قياس و استحسان شبيه است؛ چرا كه به عنوان نمونه ابن رشد هنگامى كه از ادّلۀ نقليه بر وجوب غَسْل مأيوس مىشود، به اين كلام روى مى آورد:
«آنچه از راه معنوى به دست مىآيد اين است كه: «غَسْل» و شستن پا مناسبت بيشترى نسبت به مسح پاها دارد، همانگونه كه «مسح» مناسبت بيشترى نسبت به