71ها مژده دادم، خيلى خوشحال شدند، اسباب را برداشته پاى ماشين آمديم. بعد از يك ساعت ماشين آمد بليت گرفته 5 ساعت از شب گذشته، بيروت آمديم. آدم صاحب هتل آمد، گفت مژده بدهيد واپور فرانسه نرفته، پنجاه نفر سياح فرنگى بودند كه در شام به سياحت مسجد كه قبر حضرت يحيى آنجا بود مى كردند و اينها در همان محلّه با ما بودند. به بيروت تلگراف نمودهاند كه خرج واپور را مىدهيم حركت نكند. واپور عازم حركت بود، تلگراف رسيد دوباره لنگر انداخت و فردا خواهد رفت.
اقامت يك ماهه در استانبول و بازگشت به تبريز
وقت صبح از بازار قدرى گوشت، نان و غيره گرفتيم، آمديم به واپور و بليت را در واپور گرفتيم. واپور خيلى بزرگ بود، به قدر پنجاه درخت نارنج ليمو بود و خيلى منظّم واپور بود. واپور آمد در بندر ازمير ايستاد. از واپور بيرون آمده به ازمير غروب مانده به اسلامبول رسيديم.
يك ساعت از شب گذشته، اسباب را برداشته رفيقها منزل ديگر رفتند و خودم حجرۀ آقا على اكبر مشهور جورابچى آمدم و آنچه لازمه احترام بود به عمل آورده و يك ماه آنجا ماندم و خريد آنچه ممكن بود نمودم و احوالات تبريز را نقل مىكردند كه انجمن تبريز برقرار است و دارالشورى در طهران پايدار و كلاً تبريز اغتشاش مىشود و حاجى ميرزاحسن مجتهد در تبريز مخالفت مىكند با انجمن و بسيار حرفها نقل مىكردند.
تا اينكه در 17 ربيعالاول از واپور آلمان بليت گرفته دريا آرام بود، در 44 ساعت به باطوم رسيديم. به قرنطينه بردند و در آنجا دو سه ساعت مانديم. قدرى به عملۀ قرنطينه تعارف داده آمديم به گمركخانه و به تذكره قول كشيدند آمديم به قهوهخانه مشهدى على. شب آنجا مانديم، صبح بليت گرفته، به اولوخانى آمديم. در قهوهخانه منزل گرفتيم. شب آنجا مانده، صبح بليت ماشين گرفته عازم جلفا و در راه ماشين براى ما خوب گذشت تا جلفا رسيديم. از جلفا طرف ايران گذشتيم. از