27پاهاى او متصل به مروه شود. پس برگردد و پاشنۀ پا را متصل به كوه مروه كند و بهجانب كوه صفا روانه شود، تا جايى كه انگشتان پاى او متصل به كوه صفا شود. پس باز برگردد و پاشنه پا را متصل به كوه صفا كند و بهجانب مروه روانه شود و همچنين كند تا هفت شوط تمام شود و از صفا به مروه رفتن يك شوط حساب مىشود و از مروه به صفا يك شوط و شوط هفتم به مروه ختم مىشود.
و مخفى نماند كه حال در موضعى كه مشهور به صفا و مروه ]مىباشد [كوهى است، ليكن نظر به ارتفاعى كه دارند، معلوم مىشود كه ابتدا دو تل بوده است و به جهت آنكه بعضى از هر يك از دو تل را تسويه 1نمودهاند و بر بالاى آن خانه ساختهاند وضع آن تغيير يافته است و پايۀ اول صفا حال با خاك مساوى است، بايد اين را بداند كه در وقت نيت و غير آن پايۀ دوم را به اول اشتباه نكند و سنت است كه در مابين دو مناره كه در ميان صفا و مروه واقعاند هروله كند؛ يعنى به نحوى راه رود كه حد وسط باشد، ميان دويدن و راه رفتن متعارف، مثل دويدن شتر و گرگ.
در وقت هروله بگويد: «رَبِّ اغفِر لِي وَارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمْ وَاَنْتَ الأعزُّ الأكْرَم» و در طرف دو مناره، به تانّى 2راه رود و استحباب هروله از براى مردان است نه زنان.
فصل پنجم: حدّ تقصير
كه عمل پنجم است از اعمال واجبه عمرۀ تمتع، كه به آن، عمره تمام مىشود.
بدانكه بعد از فراغ از سعى، واجب است تقصير و مراد از تقصير آن است كه، اندكى از موى سر يا بدن ]را [ بچيند يا بعضى از ناخنهاى خود را بچيند و واجب است نيت به اين طريق كه: «تقصير مىكنم از جهت مُحلّ شدن از احرام عمرۀ اسلام عمرۀ تمتع از جهت آنكه واجب است قربة إلى الله» و در اين تقصير سر تراشيدن جايز نيست و بعد از تقصير حلال مىشود بر او جميع آنچه بهسبب احرام بر او حرام شده بود مگر سر تراشيدن. 3بلى، سنت است كه رخت دوخته نپوشد و شبيه به محرمان باشد كه احرام به حج بگيرد.