78
إِلاَّ أَنْ يَكُونَ مَرِيضاً قُلْتُ: فَالنِّسَاءُ؟ قَالَ: نَعَم» .
1
حلبى ميگويد: از امام صادق (ع) در مورد محرمى كه بر قبه سوار ميشود، پرسيدم؟ امام در پاسخ فرمود: تعجب نميكنم، مگر آنكه بيمار باشد. گفتم: زنان چطور؟ فرمود: جايز است.
استدلال. مَا يُعْجِبُنِى ظهور دركراهت استظلال دارد. بنابر اين استظلال كراهه جايز است.
2. صحيح حلبى
«عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ (ع) عَنِ الْمُحْرِمِ يَرْكَبُ فِي الْقُبَّةِ؟ فَقَالَ مَا يُعْجِبُنِي ذَلِكَ إِلاَّ أَنْ يَكُونَ مَرِيضا» .
2
استدلال: اين دو روايت، سوارشدن بر قبه را جاى تعجب نميداند و اين يعنى جوازكراهتى سايه گرفتن در حال اختيار و در حال سير؛ «مَا يُعْجِبُنِى» يعنى كراهت و اين با روايات پيشين، كه برحرمت دلالت ميكردند، در تعارض است.
پاسخ: اوّلاً، دو روايت حلبى، يك روايت بيش نيست كه با دوسند آمده است. ثانياً به احتمال زياد از روى تقيه صادر شده است. امام (ع) در محاصرۀ اهل سنت - كه فتوا به جواز استظلال ميدادند - قرارگرفته و از روى تقيه فتوا به جواز داده است. شاهدش روايات گذشته است كه از حدّ تواتر تجاوز كرده و بر حرمت استظلال دلالت داشتند. ثالثاً، روايت موافق عامه است و اين ضعف روايت محسوب ميشود. رابعاً، روايت حلبى نميتواند در مقابل روايات مستفيضه بلكه متواترۀ گذشته عرض اندام كند.
3.
«عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَخِي (ع) أُظَلِّلُ وَ أَنَا مُحْرِمٌ، فَقَالَ: نَعَمْ وَ عَلَيْكَ الْكَفَّارَةُ، قَالَ: فَرَأَيْتُ عَلِيّاً إِذَا قَدِمَ مَكَّةَ يَنْحَرُ بَدَنَةً لِكَفَّارَةِ الظِّلِّ» .
3
على بن جعفر گويد: از برادرم موسى بن جعفر (عليهما السّلام) پرسيدم: من محرم هستم وسايه ميگيرم. امام فرمود: اشكال ندارد، ولى بايد كفاره بدهى. وفرمود: ديدم على (ع) هنگامى كه وارد مكه شد براى كفاره سايه، يك شتر نحر كرد.