51كتب تاريخى در علل اين حادثه، سه روايت نقل كردهاند:
الف) بلاذرى مىنويسد: هنگامىكه عبدالله بن مطيع، برادرش عمرو را كشت، مردم را به سرپيچى از فرامين يزيد و جهاد با او فرا خواند كه به دنبال آن، اهالى حجاز به خواستۀ او پاسخ مثبت داده و به فرمانش گردن نهادند. عبدالله بن مطيع از سوى پسر زبير، از مردم مدينه براى او بيعت گرفت. يزيد وقتى از ماجرا آگاهى يافت، از حاكم خود در مدينه خواست تا گروهى از بزرگان آن شهر را براى دلجويى نزد وى بفرستد.
حاصل اين روايت آن است كه اهالى مدينه، به دليل بيعت با ابن زبير در برابر يزيد ايستادند. شاهد اين سخن آن است كه ابن زبير بعد از واقعه حرّه به يارانش گفت: دوستان شما در اين واقعه كشته شدهاند.
ابو الفرج نيز در اين زمينه توضيحاتى آورده و مىنويسد: مردم مدينه در آغاز شورش، يزيد را از خلافت خلع نموده، با ابن زبير بيعت كردند.
ب) يعقوبى در كتابش آورده است: زمانىكه عثمان بن محمدبن ابوسفيان والى مدينه شد، ابنمينا طبق معمول براى دادن «صوافى» 1به مدينه آمد. گروهى از مردم كه آن اموال را حقّ خويش مىدانستند، از دادن آن به والى جلوگيرى كردند. در اين ميان نزاعى لفظى ميان والى و مردم در گرفت كه منجر به شورش مردم و اخراج امويان از شهر شد. ابن قتيبه نيز شبيه اين روايت را نقل كرده است.
ج: روايت طبرى اين است كه پس از منصوب شدن عثمان بن محمد به ولايت مدينه، او گروهى از بزرگان اين شهر را نزد يزيد فرستاد تا از آنها استمالت و دلجويى شود و باب بذل و بخششها به روى آنها باز گردد. اينان به شام رفتند و زمانى كه باز گشتند، بهجاى تمجيد از يزيد، زبان به بدگويى وى گشودند و گفتند : «ليس له دين، يشرب الخمر، يغرف بالطنابير و يضرب عنده القيان و يلعب بالكلاب» ؛ «او دين ندارد، مشروب مىخورد، بر طنبور مىكوبد و بردگان نزد او مىنوازند و مشغول بازى با سگان است!» لذا گفتند كه حاضر به اطاعت او و پذيرش امامتش نيستند.
به نظر مىرسد هر سه موردى كه گذشت، در به وجود آمدن واقعۀ حرّه نقش داشته و در آن مؤثر بودهاند.