79امام صادق (ع) در حديثى شيعيان را به سه گروه تقسيم كرده است كه يكى از آنها است:
«. . . . وَ فِرْقَۀٌ أَحَبُّونَا وَ سَمِعُوا كَلاَمَنَا وَ لَمْ يَقْصُرُوا عَنْ فِعْلِنَا لِيَسْتَأْكِلُوا النَّاسَ بِنَا فَيَمْلأُ اللهُ بُطُونَهُمْ نَاراً يُسَلِّطُ عَلَيْهِمُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ» .28
«. . . و گروهى اظهار دوستى با ما دارند و كلام و سخن ما را مى شنوند و چيزى از كارهاى ما را كم نمىگذارند، اما هدفشان تأمين زندگى دنياست به وسيلۀ ما. اينگونه افراد كيفرشان آن است كه: خداوند شكمهاى آنها را از آتش پر خواهد كرد و در قيامت گرسنگى و تشنگى را بر آنان مسلّط خواهد ساخت.»
سخن گزيده آنكه: تبليغ، «رسالت» است نه «حرفه» و وسيلۀ زندگى. مبلّغ مانند: رسولان الهى بايد نيت خود را از اهداف دنيايى و نفسانى مانند: حبّ دنيا، جاه طلبى، نام جويى و تشخّص، برترى جويى و. . . پاكسازى كند و صفحۀ فكر و دل خود را با اوصافى مانند: اخلاص، توكّل، اعتماد به خداوند، بى نيازى از مردم، دل نبستن به مال و منال ديگران و. . . بازسازى نمايد.
در اين صورت است كه خواهد توانست از دامهاى شيطانى كه در هر امّتى گسترده است، برهد وانسانهاى دربند وگرفتار دنيا و ماديات را با تبليغ و دعوتش به سوى معنويات رهنمون گردد.
فصل دوم: ايمان به هدف
ايمان به هدف، روح رسالتِ انسانِ مبلّغ است. اين حالت او را از تنگ نظرى و سرگرمى به مسائل محدود بيرون مىآورد و به مسائل با اهميت و درجۀ اول متوجه مىسازد.
انسان باورمند به هدف مىكوشد جنبههاى مثبتِ رسالت خود را تا سرحد امكان افزايش دهد و از جنبههاى منفى آن بكاهد. اگر مبلّغ ايمان و اعتقاد به هدفش نداشته باشد، همواره به زندگى خصوصى خود مىانديشد و پيش از آنكه به كيفيت عمل بينديشد به كميت آن فكر مىكند. در نهاد انسانىكه اعتقاد به هدف ندارد، علايق مادى بهگونهاى رسوخ كرده كه هر چيزى را با مقياس سود و زيان خويش مىسنجد؛ اما فعاليتهاى انسان معتقد به هدف، در دل آن هدف اصلىاش قرار گرفته و همه را از آن زاويه مىنگرد؛ از اينرو، هر چه مشكلات در مسير آن هدف بيشتر شود، اطمينان او به آن هدف افزونتر مىگردد، بلكه خود همان مصائب را، دليل نزديكى و وصول به هدف مىداند. قرآن كريم مؤمنان راستين را اينگونه توصيف مىكند:
وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً .29
«هنگامى كه مؤمنان لشكر احزاب را ديدند، گفتند: اين همان است كه خداوند و رسولش به ما وعده فرموده و خدا و رسولش راست گفتهاند و اين موضوع جز بر ايمان و تسليم آنان چيزى نيفزود.»
على (ع) هنگامى كه از فداكارى و سابقۀ مبارزاتىاش سخن مىگويد، به ايمان و هدف اشاره مى كند و مىفرمايد:
«وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللهِ (ص) نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلاَّ إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً. . .» . 30
«در ركاب پيامبر (ص) آنچنان مخلصانه مىجنگيديم و براى پيشبرد حق و عدالت از هيچ چيز باك نداشتيم كه حتى حاضر بوديم پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خويش را در اين راه ( اگر بر خلاف حق باشند) نابود كنيم. اين پيكار بر تسليم وايمان ما مىافزود. . .»
بنابراين، اگر هدف الهى باشد و ايمان و اعتقاد به آن وجود داشته باشد، هيچ مشكلى رهرو را از هدفش باز نمىدارد بلكه او را در هدفش راسختر و جدىتر به پيش مىبرد. به همين جهت است كه خداوند يكى از ويژگىهاى حضرت رسول (ص) را در اين مىشمارد كه او مؤمن به هدف و آرمانش بود: آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ ؛31 «پيامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است.»
پيام آيه در اين است كه: رهبران و كسانىكه در امتداد خط انبيا حركت مىكنند، پيش از هر چيز بايد به هدف و گفته و سخن خويش ايمان داشته باشند تا بتوانند منشأ تحول در فكر و روح ديگران گردند.
مبلّغان راستين كسانى هستند كه در مسير رسالت تبليغى خويش با تمام وجود مطلب و مدعاى خود را درك مىكنند و ايمان قاطع به هدفى كه مردم را به آن فرا مىخوانند، دارند.
قرآن مجيد در توصيف پيشوايان دينى و هدايتگران الهى بر دو نكتۀ اساسى تكيه مىكند: