56مسعودى، يعقوبى، ماوردى، رازى در كتاب «اسرار التنزيل» ، سنوسى، تلمسانى در حاشيۀ كتاب «شفا» و «سيوطى» كه چندين رساله در اين باره نوشته است.11
در مقابل، فرقههاى ديگر، پدر و مادر و اجداد پيامبر را كافر مىدانند و برخى از بزرگان آنان هم رسالههايى در اثبات كفر ايشان نوشتهاند؛ مانند: ابراهيم حلبى و على قارى كه در «شرح الفقه الاكبر» به تفصيل در اين باره سخن گفتهاند. آنان سيوطى را به تساهل متهم كرده و گفتهاند: هرگاه سخنان او موافق سخن پيشوايان نقّاد نباشد، اعتبارى ندارد.
در كتاب «التاريخ القويم» آمده است: «پدران پيامبر، موحّد و اهل نجات بودند؛ چون همۀ آنها خدا را عبادت مىكردند.»12
همانطور كه اشاره شد، شيعه بر ايمان آبا و اجداد پيامبر اجماع كرده و اجماع آنان نيز مستند به اخبار و روايات است. اماميه معتقدند كه روايات فراوانى بر ايمان پدران پيامبرخدا (ص) دلالت دارد. علاوه بر اجماع، برخى ديگر از دلايل شيعه به شرح زير است:
* 1. پيامبرخدا (ص) فرمود: پيوسته خداوند مرا از صلبهاى پاك به رحمهاى پاك منتقل كرد تا آنكه مرا به اين جهان شما آورد و به پليدى جاهليت آلودهام نساخت.13 اگر در ميان پدرانش كافرى وجود داشت، پيامبر (ص) همه را به طهارت توصيف نمىكرد؛ زيرا خداوند فرموده است: إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَس .14
* 2. خداوند خطاب بهپيامبر (ص) فرمود: الَّذِى يَراكَ حِينَ تَقُومُ، وَتَقَلُّبَكَ فِىالسَّاجِدِين .15
از امام باقر، امام صادق8 و ابن عبّاس روايت شده كه همواره پيامبر (ص) از صُلب پيامبرى به صُلب پيامبر ديگر منتقل مىشد.
* 3. مىتوان در اثبات ايمان پدران پيامبر (ص) تا ابراهيم (ع) ، به اين آيه استدلال كرد كه مىفرمايد: رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّۀً مُسْلِمَۀً لَكَ .16 و يا اين آيۀ: وَ جَعَلَها كَلِمَۀً باقِيَۀً فِى عَقِبِه. . . ؛17 يعنى كلمۀ خداوند بايستى در نژاد و ذريۀ ابراهيم باقى مانده باشد و همواره گروهى از آنان بر فطرت خويش، خدا را بپرستند. شايد همين اجابت دعاى ابراهيم (ع) باشد كه گفت: وَ اجْنُبْنِى وَ بَنِىَّ أَنْ نَعْبُدَ الأَصْنام ؛18 رَبِّ اجْعَلْنِى مُقِيمَ الصَّلاۀِ، وَ مِنْ ذُرِّيَّتِى .19
روشن است كه اگر خداوند دعاى ابراهيم (ع) را در بارۀ همۀ فرزندانش اجابت كرده باشد، نبايد ابولهب بزرگ مشركين و دشمنترين دشمن پيامبر (ص) باشد. اين مىرساند كه واژۀ «مِن» براى تبعيض است.
امام صادق (ع) در خطبهاى دربارۀ احوال و صفات پيامبرخدا (ص) و ائمۀ اطهار: مىفرمايد:
«بزرگىِ گناه و اعمال زشتِ مردم، مانع از انتخاب محبوبترين وگرامىترين پيامبران؛ (محمّدبن عبدالله (ص)) از جانب خداوند نشد؛ پيامبرىكه زادگاهش در حومۀ عزّت بود و ريشه در دودمان كرم داشت. حسبش نقصى نداشت، نسبش آلوده نبود و دانشمندان از وصف و صفاتش نا آگاه نبودند.
پيامبران گذشته در كتابهاى آسمانىِ خود، آمدن او را بشارت داده بودند. عالمان و انديشمندان به اوصاف نيكش زبان گشوده و حكيمان به اوصاف برجستهاش چشم دوخته بودند.
وجود پاكى بود كه مانند نداشت. تنها فردِ هاشمى بود كه همسانى برايش نبود و تنها مرد مكّى بود كه كسى به شوكت و مفاخرش نمىرسيد.
منش او حيا و نجابت و سرشتش سخا و مروّت بود. به هيبت و بزرگى و اخلاق نبوّت آراسته و به اوصاف و خردمندىهاى رسالت سرشته بود تا اسباب و مقدّرات الهى، زمينۀ مساعدى برايش فراهم آورد و حكم استوار حق به امر الهى دربارهاش به نهايت رسيد. در اين هنگام قضاى حتمىِ خداوند، حضرتش را به منتهى درجه رساند.
هر امّتى بشارت وجودش را به امّت بعد از خود مىداد و آن نور مقدّس از صُلب پدرى به پدرى ديگر منتقل مىشد. در اين انتقال، عنصر شريفش را روابط نامشروع آورده نكرد و در ولادت شريفش از زمان آدم (ع) تا پدرش عبدالله، نكاح ناروا راه نيافت. او در بهترين دودمانها و در گرامىترين تيرهها و شرافتمندترين خاندانها و عزيزترين فاميل و محفوظترين رَحِمها به دنيا آمد و در امينترين دامنها پرورش يافت. خداوند متعال او را پسنديد و براى خود برگزيد و كليدهاى دانش را به او داد و منابع سرشار حكمت را به او بخشيد. . .20