34اين مسأله كه در كتب فقهى با استناد به احاديث آمده، 1در «الدروس الشرعيه» اثر فقهى شهيد نيز مطرح شده، هر چند شهيد آن را در بحث ولايت بر حج مطرح نكرده است. شايد علت آن اين نكته باشد كه مقصود از «امام» در اين بحث «پيشواى جامعه» است نه لزوماً «امير الحاج» كه ممكن است شخصى منصوب از جانب پيشواى جامعه باشد. امّا نكته در اين است كه ممكن است آنكه از بيت المال بر مردم انفاق مىكند يا آنان را به اقامۀ حج وادار مىسازد، پيشواى جامعه باشد، ولى آن كه مردم را به زيارت حرم نبوى در مدينه وادار مىكند، امير الحاج باشد كه در موسم حج حضور دارد و مسؤوليت حج با اوست. به هر حال عبارت وى چنين است:
«و يجبر الإمام الناس على الحجّ و زيارة النبيّ (ص) لو تركوهما، و على المقام بالحرمين لو تركوه، فلو لم يكن لهم مال أنفق عليهم من بيت المال، و روي لو عطّلوه سنة لم يناظروا، و روي لنزل عليهم العذاب، و روي ما تخلّف رجل عن الحجّ إلاَّ بذنب و ما يعفو اللّه عنه أكثر» . 2
اما شهيد در اين عبارت افزون بر واداركردن مردم به زيارت خانۀ خدا و حرم نبوى، از واداشتن آنان به امامت در مكه و مدينه از سوى امام نيز سخن گفته است. گويا حرمين شريفين نبايد از مردم مسلمان خالى باشد و بايد براى اقامت در اين دو شهر تشويق شوند و جاذبههاى لازم براى حضور و اقامت مردم ايجاد گردد. گرچه جاذبههاى معنوى و دينى و تاريخى مكۀ مكرمه و مدينۀ منوره، اين دو شهر امن الهى به قدرى است كه اگر مردم براى اقامت دائم يا موقت در آنها آزاد باشند، حتماً علاقمندان و شيفتگان را گنجايش نخواهد بود و نيازى به نقشآفرينى حاكم مسلمانان در اين زمينه نيست.
ترجيح بر مكّى نبودن اميرالحاج
از مطالبى كه در احاديث به چشم مىخورد و حكم كراهت از حديث استفاده شده، «مكّى بودن امير الحاج» است. در حديث صحيحى نقل شده كه حضرت صادق (ع) فرمود:
«لاَ يَلِي الْمَوْسِمَ مَكِّيٌّ» 3عنى شخص مكّى ولايت بر حج را در موسم حج برعهده نمىگيرد. شيخ حرّ عاملى عنوان باب را «
كراهة كون الإمام مكياً » نهاده و از حديث حكم كراهتى برداشت كرده است. فيض كاشانى هم روايت را چنين تفسير كرده
«لاَ يَنبَغِي أن يكون رجلٌ مِن أهل مكة والياً علي الحاج أيّام الموسم» 4