7
-پيشينۀ «سعى»
سعى، نماد داستان هاجر و اسماعيل (ع) است. حضرت ابراهيم (ع) اسماعيل را همراه هاجر درون درّهاى بى كِشت و آب گذاشت و براى آنان مقدارى آب و غذا تدارك ديد. آنگاه كه آذوقۀ اندك آنان پايان يافت، اسماعيل تشنه شد. مادرش هاجر ترسيد كه فرزندش از تشنگى بميرد. از اين رو، براى تهيۀ آب، از صفا به مروه رفت و از مروه به صفا آمد و ميان اين دو كوه، به سعى پرداخت. مادر به افق دور مينگريست و در تكاپوى آب بود. در شوط هفتم بود كه نگاهش به نقطهاى دور افتاد. همانجا كه امروزه چاه زمزمش خوانند. او ديد كه آب از زير پاى اسماعيل ميجوشد!
آرى، سعى هاجر نتيجه داد و او با يافتنِ آب، فرزندش را سيراب كرد و پس از آن، براى هدر نرفتن آب، پيرامون آن را بست و در اين هنگام بود كه ميگفت: زم زم. 1
خداوند داستان سعى اين بانوى صالح را در تاريخ ثبت كرد و آنرا از مناسك حج قرار داد؛ سعى مادرى صالح كه براى يافتن آب و نجات جان فرزند شيرخوارش انجام گرفت.
معناى سعى
سعى، همان حركت و تلاش بشر براى به دست آوردن روزى در اين دنيا و رضايت و رحمت پروردگار در آخرت است. سعى هاجر نيز تلاشى است از اين دست. همچنين است سعى بيمار براى درمان، آنگاه كه نزد پزشك ميرود. سعى دانشآموز براى فراگيرى دانش از آموزگار. سعى كارگر در كارگاه، سعى كشاورز در مزرعه و سعى بازرگان در بازار و بالأخره تلاش انسان براى به دست آوردن رضايت خدا و رحمت او در آخرت از اينگونه تلاشها است. خداوند در قرآن مىفرمايد: (وَ مَنْ أَرادَ الآخِرَةَ وَ سَعي لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً) . 2
خلاصه اينكه «سعى» به معناى هرگونه حركت هدفمندى است كه انسان براى تأمين نيازهاى خويش انجام ميدهد. ممكن است اين نيازها دنيوى باشد يا اخروى. آدمى در دنيا نيازهاى فراوانى دارد؛ نياز به تأمين روزى، ثبات، آرامش، امنيت، كرامت و. . . روشن است كه برآورده كردن نيازهاى غريزى و شهوانى از نيازهاى انسان در دنيا هستند.
تأمين اين نيازها گاهى از راه حلال است و گاه از راه حرام؛ خداوند مى فرمايد: (إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى) 3اين آيۀ كريمه، به گوناگونى تلاشهاى انسان در دنيا و وجود تلاشهاى حلال و حرام و درست و باطل اشاره دارد.
درس هايى از سعى مادر اسماعيل (ع)
در درّۀ خشك
داستان حضرت ابراهيم (ع) سه صحنه دارد و اينها سه درس را به ما آموزد:
تلاش هاجر در درّۀ خشك و بيكشت، نخستين صحنۀ داستان هجرت ابراهيم (ع) به همراه هاجر و اسماعيل به حجاز است؛ درهاى خالى از سكنه و بدون آبادانى و نقطهاى كه اكنون خانۀ خدا قرار دارد. هر سه فصل اين داستان از شگفتيهاى توحيد به شمار ميرود.
قهرمان صحنۀ اول اين داستان، حضرت ابراهيم (ع) است. ايشان به همراه همسرش هاجر و فرزندش اسماعيل (عليهم السلام) به درهاى خشك مهاجرت كرد و آنها را در اين سرزمين تنها گذاشت. جايى كه در آن نه آب هست و نه آبادانى. نه پرندهاى و نه