60
مسير عشق
طاهره شهركى
مقدمه
گاهى حوادث و اتفاقهايى در زندگى انسان رخ مىدهد كه ياد آنها براى هميشه در خاطر او مىماند.
يكى از همين حوادث شيرين، درست در سن 20 سالگى براى من نيز رخ داد.
هيچ وقت بهترين لحظه زندگىام را فراموش نخواهم كرد؛ لحظهاى را كه براى نخستين بار چشمم به جامۀ سياه كعبه افتاد.
در اواخر مرداد سال 1381 بهترين سفر عمرم نصيبم شد؛ «سفر عمرۀ دانشجويى» .
تصميم گرفتم از لحظهلحظه اين سفر يادداشت بردارم تا هر گاه دفترچۀ خاطراتم را ورق مى زنم با خواندن مطالب آن، خود را به گذشتهها ببرم، درست در همان مكان و همان زمان.
اميد است كه خداوند بار ديگر توفيقم دهد تا مسافر سرزمين وحى و نور شوم.
نيمهشب است. در سر هواى كعبه دارم، متوسل به امام عصر (عج) ميشوم كه مسير عشق را نشانم دهد و ره نمايد كه كدامين مسير مرا به كعبه مىرساند؟ مسير عشق كجاست؟
سه ماه بعد، در يك صبح بهارى، باد صبا خبر از دعوت دوست آورد، باورم نمىشود، داد مىزنم، فرياد ميكنم: خدايا! ممنونم.