34گردن من دارند، طواف نمودم و نام همه آنها را بر زبان جارى كردم و براى همه آنها سعادت و تندرستى و سامان دنيا و آخرت را مسألت نمودم.
بههر صورت، آنچه كه مردم دارند، از بركت وجود استادانى است كه در محضر آنان خوشه چينى كردهاند. در حرم جمعيت بسيار خوبى وجود دارد كه به راز و نياز مشغولاند. لختى كه درنگ كردم، ديدم در گوشه دنجى آرميده است. يكى آب زمزم مىآورد، ديگرى زائر جوانى است كه پيرمردى را همراهى مىكند و آن يكى نيز چرخ زائر ديگر را هدايت مىكند. دوباره طواف نمودم و اين بار براى امام حسن عسكرى (ع) ; امام بزرگوارى كه براساس تاريخ زندگى ايشان، به خاطر جور حكام زمان نتوانستهاند سفر حج را انجام دهند، طواف نمودم.
حطيم، جايگاه توبه و برآمدن حاجات
روحانى كاروان در ضمن سخنانش مىگفت: فضاى موجود ميانِ درِ كعبه تا حجرالأسود را «حطيم» گويند. در اين فاصله بوده كه حضرت آدم (ابوالبشر) از كرده خود توبه مىكند و آنگاه كه پاداش خود را مىطلبد، خداوند بزرگ به او مىگويد: اگر فرزندان تو تا قيامت در اين مكان توبه كنند از آنان پذيرفته مىشود و اگر عرض حاجت خود را در اين مكان بيان دارند، به اجابت مىرسد.
وقتى به كعبه رسيدم و در مقابل حطيم ايستادم، به اميد مغفرت و بخشش گناهانم، آنها را يك به يك بر شمردم و از خداوند بزرگ تقاضاى مغفرت نمودم و صد البته كه بر محبّت خداوندى نيك واقفم و اميد رحمت و بخشش فراوان دارم و خداوند توبه بندگانش را به يقين مورد پذيرش قرار مىدهد و پيام او همانا (إِنَّ اللهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ) است. البته مهم آن است كه آدمى تمرين و ممارست كند كه گناه مرتكب نشود.
هنگام طواف، حضرت ابراهيم (ع) را در نظر آوردم كه چگونه اين پيامبر موحّد و بنيانگذار حج، بنايى را پايهريزى كرد كه امروز نگين حلقه ارادت و عشق ورزى همگان است و اين حج و اين عبادت الهى مانند نسيمى روح بخش، گوهر بى بديل توحيد است.
عرفات
بعد از انجام عمره تمتّع، نوبت حج تمتّع است و نويد بخش اوّليه آن، هجرت از مكه به عرفات است. بوى عرفات كم كم مىرود كه فضا را عطر آگين كند.
پس از اندك زمانى، خود را در عرفات مىبينى; سرزمين معرفت، كه بايد در آن وقوف يابيم. وقوفى از سر بصيرت و شناخت. شب به آنجا رسيديم. صحرايى مملو از خيمههاى ساده و بى آلايش و زيراندازهايى كه بر خاك نرم صحرا پهن شدهاند. در عرفات، همه از خُرد و كلان كوچ كردهاند و به اين صحرا آمدهاند. زندگى ساده اردويى است; آنگونه كه دراز كشيدهاى و سر بر بالين خاكهاى نرم صحراى عرفات نهاده اى، به ياد مى آورى كه چگونه خداوند توفيق تمرين براى ساده زيستن را براى تو مهيا كرده است. به سوى كوه جبلالرحمه; جايگاه هبوط آدم حركت كرديم. كوه رحمت با ستونى سفيد كه بر قلّه آن قرار گرفته، مشخص مىشود. عرفات سرزمين شورانگيزى است كه زائران در آن وقوف عاشقانه و عارفانه را تجربه مىكنند. حسينبن على (ع) در ظهر روز نهم ذى حجه، دعاى عرفه را در دامنه اين كوه خواند و از آن پس با تبديل كردن حج تمتّع به عمره مفرده، به سوى كربلا هجرت كرد و ما شيعيان در اين روز با مولايمان حسين (ع) هم صدا مىشويم.
اين سرزمين، سرزمين درك وجود است. سرزمين معرفت و شعور است. و در اين جاست كه آنان كه سفر حج را تجربه كردهاند، در مىيابند كه دل و جان آدمى با اين سرزمين آشناست و شاعرى چه خوش سروده است:
اين وادى عشق است و زمين عرفات است
يك گوشهاى از صحنه يوم العرصات است
اى اهل ولا، قبله حاجات همين جاست
اى سوته دلان جاى مناجات همين جاست
اين دشت كوير است كه گلزار اميد است
بر قفل دعا هر چه بخواهى كليد است
اى تشنه لبان كوثر دلهاست همين جا
اى منتظران مهدى زهراست همين جا
استقرار در عرفات