58قدر جنگيد كه شمشيرش شكست و سه تكه شد! آن را نزد پيامبر صلى الله عليه و آله برد و عرض كرد: اين شمشير من است كه قطعهقطعه شده، آيا من به بيعتم وفا كردم؟ !
حضرت فرمود: آرى، و آنگاه ذوالفقار (شمشير مخصوص) را به او داد و چون پيامبر صلى الله عليه و آله ديد از شدّت جنگ و خستگى ناشى از آن، پاهاى على عليه السلام توهم مىرود سرش را به سوى آسمان گرفت و در حالىكه گريه مىكرد، گفت: خدايا! وعدهام دادى كه دينت را يارى كنى و اگر بخواهى ناتوان نيستى. . . 1شگفتى سلمان فارسى دربارۀ فاطمه عليها السلام و خندۀ پيامبر صلى الله عليه و آله
از سلمان فارسى نقل است كه گفت: روزى به خانۀ فاطمه رفتم، ديدم كه او در حالى كه با چادرى خود را پوشانده، خوابيده است و ديگى در كنارش مىجوشد، بى آنكه آتشى زير آن باشد! با شتاب نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفتم. پيامبرخدا صلى الله عليه و آله تا مرا ديد، خنديد و فرمود: اى ابو عبداللّٰه (سلمان) ، آنچه از حال دخترم فاطمه ديدى تعجب كردى؟ ! گفتم: آرى، اى پيامبرخدا صلى الله عليه و آله. آن حضرت فرمود: آيا از كار خدا تعجب مىكنى؟ خداى تبارك و تعالى دانست دخترم فاطمه ضعيف است، از اينرو، او را تأييد كرده، بهوسيلۀ فرشتهاى گرامى، وى را در كارهايش كمك كرد. 2گريۀ پيامبر صلى الله عليه و آله دربارۀ فاطمه عليها السلام:
از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود: پيامبرخدا صلى الله عليه و آله بر فاطمه عليها السلام وارد شد، در حالى كه بر او پوششى از كرك شتر بود و با دستانش آسياب را مىچرخاند و به كودكش شير مىداد، چون نگاه پيامبر صلى الله عليه و آله بهاو افتاد، اشگهايش جارى شد وفرمود: دخترم! تلخى دنيا را در برابر شيرينى آخرت اندك بدان؛ چراكه خدا بر من آيۀ وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضىٰ 3را نازل كرد. 4خندۀ پيامبر صلى الله عليه و آله در صحنۀ جنگ اُحد:
در غزوۀ اُحد، درگيرى شدت گرفت و مردان جنگىِ مشركان با تيراندازى، تعدادى از لشكر اسلام را مجروح كردند پيامبر صلى الله عليه و آله مسلمانان را به جنگيدن و دفاع ترغيب و تشويق مىكرد و به «سعد» فرمود: پدر و مادرم به فدايت باد! تير بينداز. در اين هنگام «حيانبن العرقه»