44مصطفى عطار (زيارت نامه خوان ايرانيان در مدينه) در استقبال حاضر بودند و اتومبيلهايى قبلاً آماده شده بود، ايشان را از فرودگاه به خانهاى كه براى اقامت ايشان تهيه شده بود، برد.
در مدينه هم، امير كه خود را نمايندۀ دولت مىداند، و معمولاً واردين به ديدن او مىروند، به تأسى از رويۀ امير سعود به ديدن حضرت آيتاللّٰه نيامد، ايشان هم از ديدن وى خوددارى كردند. ساير رجال مدينه هم كه رفتار امير را نسبت به ايشان ديدند و از خوددارى حضرت آيتاللّٰه از ملاقات وليعهد مطلع بودند، به خيال اينكه تماس با ايشان اسباب خشم اولياى امور دولت مىگردد، از ملاقات ايشان پرهيز كردند و حتى آشنايان قديمى ايشان كه در سفر سابق مكرر به ديدنشان آمده بودند، از ملاقاتشان احتياط داشتند و كار به جايى رسيد كه «سيد على عمران حبولى نجفى» از دوستان قديمى ايشان با اينكه مكرر از طرف آيتاللّٰه كسى به سراغش رفته بود، به عنوان بيمارى از ملاقات عذر خواست و اين خود براى حضرت آيتاللّٰه سوء ظن شد كه امير اشخاصى را از ملاقاتشان منع كرده است.
مطلب را به نحو مقتضى به اطلاع امير رساندم، قسم ياد كرد كه هيچ منعى در بين نيست، راست هم مىگفت ولى نظر به رژيم خاص حكومت فعلى در حجاز، خود مردم از بيم اينكه مبادا ملاقاتشان با حضرت آيتاللّٰه اسباب عدم رضايت اولياى امور شود، از اين ملاقات خوددارى مىكردند.
براى حركت ايشان از مدينه به دمشق نيز ادارۀ هواپيمايى سعودى در مدينه، طيارهاى در اختيار شان گذاشت - و با تبديل بليتهاى S. A. S به بليتهاى هواپيماى سعودى - آنها را تا دمشق بردند.
روز حركت هم پسر امير مدينه به نمايندگى پدرش و آقاى ضريحى و عدهاى از رجال رسمى در فرودگاه حاضر بودند، در آنجا نيز حضرت آيتاللّٰه به حدى سخت از رفتار امير گله كرد كه پسرش در جواب واماند و در مقابل عدهاى كه حاضر بودند سرافكنده شد.
خوددارى حضرت آيتاللّٰه از ملاقات امير سعود و امير مدينه، اگر چه اسباب عدم رضايت اولياى امور دولت شد، در بين اهالى حجاز و حجاج كشورهاى اسلامى تأثير خوبى داشت و اغلب مخصوصاً رجال ممتاز از اينكه معظمله احترام موقعيت روحانى