43هم، امر به متابعت از جماعت كردهاند.
اين بود كه اكثر حجاج ايرانى مطابق دستور حضرت آيتاللّٰه و عدهاى از حضرات علما كه به حج مشرف شده بودند، روز جمعه 31 مرداد ماه [را] نهم ذىحجه گرفته، با سايرين در عرفات وقوف نمودند.
ولى باز عدهاى عمل به احتياط نموده شب بعد به مشعر رفتند و مأمورين شهربانى آنها را مجبور به مراجعت نموده، به آنها توهين كردند. پس از مراجعت از منا، شب سيزدهم ذىحجه را حضرت آيتاللّٰه و همراهان در مكّه گذراندند و قرار بود سحر آن روز به جده بروند و از آنجا به مدينه پرواز كنند، ولى شب تصميم گرفته شد كه به عنوان تشكّر و خدا حافظى از امير سعود، آقايان شمس قنات آباى و مصطفى كاشانى فرزند حضرت آيتاللّٰه به ملاقات امير سعود بروند.
صبح زود، وقت ملاقات از امير خواسته و ساعت 30/8 به اتفاق ايشان به ملاقات امير سعود رفتم. ايشان با نهايت گرمى و محبت از آقايان پذيرايى كردند و پس از ابلاغ سلام و پيغامهاى حضرت آيتاللّٰه و تشكّر و گلۀ ايشان مراجعت نمودند.
اين ملاقات تا اندازهاى از شدّت رنجش اولياى امور سعودى كاست و شرح آن را به تفصيل با آب و تابى در روزنامه درج نمودند.
پس از آن، به جدّه رفته، چند ساعتى در آنجا استراحت نمودند. در اين ضمن نامهاى كه امير سعود در پاسخ پيغامهاى حضرت آيتاللّٰه، مبنى بر اظهار تشكّر و خشنودى از آمدن ايشان به حجاز و تجليل و تكريم ايشان نوشته بودند، به وسيلۀ پيك مخصوص به جدّه فرستاده و تسليم حضرت آيتاللّٰه شد.
قبل از غروب آن روز، با هواپيماى مخصوصى كه دولت سعودى مجاناً در اختيار ايشان گذاشت، به مدينه مشرف شدند. در اين مسافرت هم، بنده در معيتشان بودم و تا ساعت حركت به دمشق آنى از ايشان جدا نشدم.
تا روز هجدهم ذىحجه در ضيافت دولت سعودى در مدينه بودند و آقاى ضريحى پدر زن وزير دارايى كه يكى از بزرگترين اعيان و رجال برجستۀ مدينه است مأمور پذيرايى ايشان بود.
در فرودگاه مدينه پسر بزرگ امير مدينه (كه از منسوبين ملك است) به نمايندگى امير و آقاى ضريحى و رييس ادارۀ حج در مدينه و رييس شهربانى و شهردار و سيد