49روى باز از ما استقبال كردند و آگاهىهاى خود از اين سفر را به اين شرح در اختيار ما گذاشتند:
«دوستى داشتم به نام آقاى حاج محمد باقر نيك نژاد كه از تمكّن مالى خوبى برخوردار بود. روزى همراه او براى ديدن مرحوم آيتاللّٰه كاشانى، كه در آن زمان؛ يعنى سال 31 ه. ش. رييس مجلس بودند، به منزل يكى از علاقمندان ايشان، به نام آقاى حبيباللّٰه مفيد اصفهانى رفتيم. خانۀ وى سالن بزرگىداشت، مرحومكاشانى در كنار آننشسته بودوجمعى؛ از جمله برخى طلاب علومدينى در محضر ايشان بودند. يكى از طلبهها به ايشان گفت:
حضرتآيتاللّٰه! امسال برنامهريزى كرده و انشاء اللّٰه به حج مشرّف شويد؟
مرحوم آقا پاسخ دادند: من پول ندارم كه به حج بروم! مرحوم محمد باقر نيك نژاد بلافاصله گفت:
جناب عالى اگر تصميم رفتن به حج را داريد، همراه با شانزده نفر ديگر - جمعاً - ميهمان من باشيد، هزينۀ سفر را اينجانب تأمين مىكنم.
آقا تشكّر كردند و ديگر دنبالۀ صحبت گرفته نشد و ما دقايقى بعد خداحافظى كرده، از آن منزل بيرون آمديم.
پس از خروج از منزل، به مرحوم نيك نژاد گفتم: خداوند پدرت را بيامرزد! اين چه صحبتى بود كردى؟ ما كه نه عُرضۀ اين كار را داريم و نه ابزار و وسايلى كه بتوانيم چنين هيئت بلند پايهاى را در سفر مهمّ مكه تدارك كنيم!
وى پاسخ داد: كار نداشته باش، من تمام مخارج و هزينههاى آن را پرداخت مىكنم.
گفتم: موضوع مخارج سفر نيست، امكانات سفر را چگونه فراهم مىكنى؟
گفت: مهم نيست. گذشته ازاين، من سخنى راگفتم، معلوم نيست اصلاً عملى شود يا نه؟
فرداى آن روز حضرت آيتاللّٰه پيغام دادند كه شناسنامهها را آماده كنيد تا بفرستيم گذرنامه تهيه كنند.
گفتم: حالا صبر كنيد، چرا به اين زودى؟ !
پاسخ دادند: حالا گذرنامهها را تهيّه مىكنيم ببينيم چه مىشود؟
اين خبر كمكم به گوش آقاى حمزه غوث سفير وقت عربستان درايران رسيده بود و او در همين رابطه به دفتر ما آمد و گفت:
شنيدهام شما ميزبان حضرت آيتاللّٰه كاشانى هستيد؟ به من دستور دادهاند تا از شما سؤال كنم چند نفر هستيد و