34از خطر حيوانات و درندگان راه به ياد مارها، افعىها، عقربها و كرمهاى قبر بيفتد و با جدا شدن از خانوادهاش وحشت تنهايى قبر را به ياد آورد.
خلاصه آنكه در هر مرحلهاى از اين سفر، مرحلهاى از مراحل زندگى پس از مرگ را ياد كند. آنگاه كه وارد ميقات شد و دو لباس احرام به تن كرد، پوشيدن كفن را به ياد آورد؛ همانطور كه در خانۀ خدا او را با ظاهر هميشگىاش ملاقات نمىكنند، بعد از مرگ نيز چنين است.
لباس احرام هم مانند كفن دوخته نيست.
هنگامى كه احرام بست و لبيك گفت، به ياد آورد كه نداى خداوند تعالى را پاسخ مىدهد و مردّد باشد كه آيا به او پاسخ مثبت مىدهند يا نه؛ مانند شخص اميدوار و خائفى كه بر قدرت و فضل و رحمت الهى متكى است، تلبيه نخستين مرحلۀ اعمال اوست. نقل شده كه امام سجاد علىبن الحسين عليهما السلام هر گاه محرم مىشد و بر مركب مىنشست، رنگش زرد شده و اعضاى بدنش مىلرزيد و نمىتوانست لبيك بگويد و وقتى سؤال مىشد: چرا تلبيه نمىگوييد؟ مىفرمود:
مىترسم كه پروردگار بگويد: «لاٰ لَبَّيكَ» و چون لبيك مىگفت، بىهوش مىشد و از مركب به زمين مىافتاد و تا پايان حج همين حالت خوف را به همراه داشت.
زائر خانۀ خدا بايد از اين ندا به ياد نداى روز قيامت بيفتد كه مردم از قبرها عريان و پا برهنه بر مىخيزند و عدهاى قبول، عدهاى مردود و عدهاى هم مقرّب درگاه خدا مىشوند و با اينكه همگى در آغاز مردّد اند، پس از مدتى وضعيتشان روشن مىشود.
آنگاه كه وارد مكه مىشود، متوجه باشد كه وارد حرم امن شده كه هركه در آن داخل شود، از عذاب و سخط الهى در امان است. در عين حال بترسد كه شايد او را طرد كنند و از حرم اخراج نمايند. گرچه بايد اميدش بيش از ترسيدنش باشد؛ زيرا خانۀ خدا شرافت فراوانى دارد و صاحب خانه نسبت به هركسى كه بر او اميد بسته باشد، كريم و بزرگوار و درهاى رحمتش باز است و كسى كه به سوى او كوچ نمايد، مورد توجهاش قرار مىگيرد. خداوند را بر اين نعمت كه او را به خانهاش رسانده و به زائران خانهاش ملحق ساخته سپاس گويد و از او بخواهدكه لقالى خويش را همچون ديدار خانهاش ارزانى دارد.
هنگام طواف، قلبش را آكنده از